چرا ما ژاپن نشدیم؟
بخش مهمی از بررسی شرایط موجود هر پدیدهای و تعیین وضعیت مطلوب آن به شناخت دقیق و عمیق گذشته آن مربوط است.
در مقوله مقایسه شرایط توسعه اقتصادی ایران و ژاپن که در آستانه انقلاب صنعتی هر دو شرایط تقریباً یکسانی را تجربه میکردند لُب کلام این است که ژاپنیها برای برداشتن پیشرفت و توسعه چیزهایی را رها کردند و زمین گذاشتند. چیزهایی که آنها را برای حرکت و پرواز سبک بارتر و سبک بالتر میکرد.
که عبارت بودند از تقلیل و تحدید و توزیع مداخله امپراتور، مذهب و نظامیان از یک سو و بها دادن و ارج نهادن به جایگاه آموزش و کار و مدیران اقتصادی به معنای سه مفهوم پایهای برای پیشرفت.
ژاپنیها دو چیز را پذیرفتند و بر مبنای این دو پذیرش به جای عناد و سرسختی با جهان تلاش کردند تا با موج جهانی تغییر همراه شوند و از هدر رفتن زمان و سرمایه و نیروی انسانی خود جلوگیری کنند.
این دو چیز عبارت بود از اینکه کشور جزیرهای آنها منابع محدودی دارد(مثلاً #نفت ندارد) و دیگر اینکه دانش و فناوری و تجربه آنها محدود است و آنها همه چیز را نمیدانند و لازم هم نیست همه چیز را خودشان بسازند. بلکه مسیر #پیشرفت را بر مبنای محدودیتهای خود تعیین کردند و برای جبران عقب ماندگی روی #نیروی_انسانی و #فناوری سرمایه گذاری کردند.
به غیر از برتری شرایط جغرافیایی ژاپن که باعث تاثیر پذیری کمتر آنها از اقوام بیگانه و مهاجم در طول تاریخ شده به طور کلی تفاوت جدی بین ایران با ژاپن در دو دسته فرهنگ عمومی نسبت به مقوله کار، آموزش و آینده نگری و نقش دولت به عنوان نهاد هدایت کننده و نه کنترل کننده #اقتصاد خلاصه میشود.
لذا وانهادن و جداکردن برخی باورها و افکار تخدیرکننده و آسیب زننده در میان عامه و اجرای اصلاحات جدی و شفافیت در نهاد دولت میتواند زمینهساز #حرکت و #رشد جامعه ایران باشد.
جالب اینکه تمام موارد و موانع بررسی شده در کتاب موانع توسعه اقتصادی ایران که در سال ۱۳۷۴ چاپ شده هم اکنون نیز در ایران جاری و قابل تعمیم است.
مطالعه این کتاب که فارغ از آمار و ارقام متاسفانه محتوا و چالشهای ذکر شده در آن همین امروز هم به روز و قابل بررسی است به دوستان توصیه میشود.
ارسال نظر