رنج بیوطنی در وطن فرهنگی
یکی از خودش میپرسد چرا در هیچ نهادی اعم از فرهنگی و رسانهای و... از آنها کمک نمیگیرند. دیگری میگوید اگر استخدام میشده مدیرمسئول حبس میشده. اما حرفشان این است که سالهاست ماندهاند و مشکلات را تحمل میکنند تا صدایشان را به گوش مسئولان برسانند. اینها حرفهای مهاجران افغان است که چهرههای فرهنگی هستند.
ایران و افغانستان در یک جغرافیای زبانی قرار دارند و دارای اشتراکهای فرهنگی و تاریخی بسیاری هستند. در سالهای درگیری و جنگ در افغانستان و پس از آن بسیاری از مردم این سرزمین دیارشان را ترک کردند و راهی کشورهای دیگر از جمله ایران شدند. اغلب مهاجران افغانستانی در ایران به خاطر محدودیتهایی که برای اشتغال آنها وجود دارد در کارهای ساختمانی و کارگری مشغول به کار شدهاند. همچنین در این سالها مسائلی مانند حق تحصیل کودکان افغان مطرح بوده و حاشیههایی را به همراه داشته است. اخیرا نیز خبرهایی که از وضعیت نجیب مایل هروی ادیب افغانستانی رسید توجهها را به سمت چهرههای فرهنگی مهاجر افغان و وضعیت آنها معطوف میکند.
گروهی از مهاجران افغانستانی به ایران، فرهنگیان، نویسندگان و شاعران این کشور بودهاند که برخی به دلایلی از جمله مشکلات شغلی، معیشتی و اقامتی تصمیم به مهاجرت دوباره گرفتند و به کشورهای اروپایی رفتند. برخی هم در ایران ماندند که سعی میکنند با مشکلات کنار بیایند. با سه نفر از اهل قلم مهاجر افغانستان درباره وضعیت زندگی آنها در ایران گفتوگو کردهایم که در پی میآید.
رنج بیوطنی در وطن فرهنگی
محمدسرور رجایی پژوهشگر و معاون خانه ادبیات افغانستان در ایران درباره وضعیت معیشتی نویسندگان و فرهنگیان مهاجر افغانستانی در ایران اظهار میکند: در این سالها خودم را نه پناهنده حس کردم و نه مهاجر، چون ایران را وطن فرهنگی خود میدانستم. اما در این سالها رنج بیوطنی را بارها تجربه کردهام، چون در برابر منِ مهاجر افزون بر معیشت متناسب با حرفهام، مشکلات دیگری هم وجود داشته است؛ مشکلی مانند خرید یک عدد سیمکارت اعتباری. با این وضعیت، از نظر معیشتی تقریبا همه افغانستانیها دچار مشکل هستند. این موضوع به خاطر این است که مهاجران افغانستانی مخصوصا هنرمندان و ادیبان افغان توانمندیهای حرفهای در بخش هنر دارند اما از نظر معیشتی نمیتوانند حرفهای عمل کنند؛ یعنی امکان آن را ندارند که درآمدزایی کنند و معیشت هنرمندان مهاجر با حرفه آنها متناسب نیست. بسیاری از فرهنگیان و هنرمندان افغانستانی با کارهای ساختمانی روزگار میگذرانند و این موضوع در کارهایشان مانع ایجاد میکند و نمیتوانند هنر اصلیشان را به جامعه بروز دهند.
او با بیان اینکه در سالهای گذشته به دلیل معیشت غیرحرفهای، هنرمندان بسیاری از آنها دل به غربت دیگری دادند و راهی کشورهای دیگر شدند، درباره وضعیت اقامتی افغانستانیها نیز میگوید: وضعیت اقامت مهاجران افغانستانی چه فرهنگیان و چه مردم عادی یکسان است و فرقی بین آنها وجود ندارد. معمولا اکثریت مهاجران قانونی کارت مهاجرتی دارند که براساس برنامه با پرداخت هزینههایی هرساله باید تمدید شود.
رجایی در عین حال تاکید دارد: همین که ما در امنیت کامل در ایران زندگی میکنیم، حمایت است. از این نظر نگاههای حمایتی از نظر معنوی شامل حال ما بوده است. هر جا که رفتهایم به ما احترام گذاشتهاند؛ یعنی از نظر معنوی مشکلی نداشتیم اما از نظر درآمدزایی شغلی این امکان برایمان وجود نداشته که فرهنگیان و هنرمندان مهاجر در جایی جذب شوند، در حالی که هنرمندان و فرهنگیان ما توانایی آن را دارند. بارها این سوال را از خودم پرسیدهام که چرا در هیچ نهادی اعم از فرهنگی و رسانهای و... از فرهنگیان و هنرمندان افغانستانی کمک نمیگیرند؟ چرا هیچ روزنامهنگار و همکار افغانستانی شاغل در یک نهاد فرهنگی و رسانهای نداریم؟ یک پژوهشگر و محقق نداریم که در جایی اشتغال داشته باشد. دلیل اصلی آن را نمیدانم، شاید از نظر قانون مورد داشته باشند که قبول نمیکنند، اما اگر منصفانه به وضعیت زندگی مهاجران افغانستان توجه شود، برای همدلیهای بیشتر این نیاز را میرساند که باید از تخصص مهاجران افغانستانی حداقل برای خودشان استفاده شود.
او میافزاید: اگر هر نهاد فرهنگی یک همکار افغانستانی داشته باشد به نفع افغانستان و ایران است و برای پیوند بیشتر دو ملت عمل میکنند. تا کنون که چنین اتفاقاتی نیفتاده است، امیدوارم طرحی برای آن تنظیم شود تا حداقل هنرمندان و فرهنگیان در جایی متناسب با تخصصشان مشغول به کار شوند.
معاون خانه ادبیات افغانستان درباره حمایتهای این نهاد از هنرمندان افغانستانی نیز بیان میکند: خانه ادبیات افغانستان یک نهاد مردمی است که به هیچ جایی وابسته نیست. وضعیت خانه ادبیات افغانستان، مثل وضعیت منِ مهاجر است. برای برگزاری برنامههایش نیاز به هزینه و حمایتهای مادی و معنوی دارد. با این وصف خانه ادبیات افغانستان هیچ بودجهای ندارد، از جایی هم پول نمیگیرد. از نظر تأمین حقوق برای اعضای خود غیر از حمایت معنوی هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. همه کسانی که در خانه ادبیات افغانستان فعالیت میکنند به خاطر علاقه و عشقشان به ادبیات است و کارشان دِلی است. منِ معاون خانه ادبیات افغانستان هیچ حقوقی نمیگیرم. چون خانه بودجه ندارد که من بخواهم حقوقی بگیرم. ما اعضای خانه ادبیات در برخی موارد از جیب خود هزینه میکنیم تا برنامهها به شکل مطلوب برگزار شود.
ضایعهای برای افغانستان و ایران
همچنین محمدکاظم کاظمی شاعر و پژوهشگر افغان ساکن ایران در اینباره اظهار میکند: چند سال پیش من گفتم افغانستان از وجود نخبگان غربال میشود. آنها از افغانستان به کشورهای دیگر میروند و کسانی که توانایی مالی ندارند در کشور افغانستان میمانند و کشور روز به روز از حضور نخبگان بیبضاعتتر میشود. بسیاری از این مهاجران به ایران آمدند و در سالهای اخیر نیز تعداد زیادی از آنها از جامعه مهاجر ایران جدا شدند و به کشورهای دیگری رفتند؛ در واقع اهل قلم افغانستانی در ایران غربال شدند. بسیاری از آنها از چهرههای مطرح هنر، داستان و ادبیات بودند. این موضوع ضایعهای برای کشور افغانستان و ایران است.
او با بیان اینکه تمام اهل قلم افغانستان از نظر شرایط و مقررات اداری تفاوتی با سایر مهاجران ندارند، میگوید: ما انتظار داریم همه مردم مهاجر از تنگناها و مشکلات خلاص شوند و مشتاق این نیستیم که اهل قلم با چشم دیگری دیده شوند و تبعیضی میان آنها قائل شوند. این در حالی است که بسیاری از اهل قلم میتوانند با دور شدن از دغدغههای معیشتی کارهای بسیاری انجام دهند. هیچ تمایز و یا تسهیلات ویژهای برای نخبگان افغانستانی به عنوان قانون در ایران وجود ندارد، چه از نظر اشتغال و چه از نظر بیمه، سهولت در رفت و آمد و یا اقامت. بخش عمدهای از وقت و هزینه مردم ما صرف تمدید اقامت میشود. بسیاری از کارهای ما مهاجران منوط به تمدید اقامت است. تمدید گواهینامه منوط به تمدید اقامت است. تحصیل بچهها نیاز به تمدید اقامت دارد که این تمدید هرساله است. مهاجران برای گشودن حساب بانکی نیاز به تمدید اقامت دارند و گرفتن خط تلفن، خرید ملک و وسایل نقلیه برای آنها غیرممکن است.
کاظمی در ادامه خاطرنشان میکند: تمدید اقامت از مردم انرژی بسیاری میگیرد در حالی که این وقت را میتوانند صرف کار سودمندتری بکنند و زمانی که این موضوع تداوم پیدا میکند فرسودگی روحی را به دنبال دارد. در سال به طور متوسط یک ماه زمان صرف تمدید اقامت و مسائل جانبی آن میشود. من ۴۰ سال است درگیر این مسائل هستم. تداوم آنها آدم را فرسوده و ذهن را خسته میکند و روحیهای نمیماند که آدم با نشاط به کار بپردازد. نتیجه آن را در کسانی مانند نجیب مایل هروی میبینید که دچار خستگی ذهنی شده است؛ کسی که میتوانست با نشاط مشغول کار باشد.
او درباره استخدام مهاجران فرهنگی نیز اظهار میکند: من چند سالی است عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی هستم. این عضویت به معنای استخدام نیست. حتی یک ریال حقالزحمه برای کار در فرهنگستان به من پرداخت نشده است. عضویت من در فرهنگستان مزیتی هم برای من ندارد. همانطور که گفتم کمترین حقالزحمهای هم به من پرداخت نشده است. من حدود ۲۰ سال پیش قرار بود در یکی از روزنامهها به عنوان دبیر صفحه ادبی استخدام شوم اما مشکلاتی که وجود داشت مانع این موضوع شد، زیرا طبق قانون، اتباع افغانستانی حق ندارند در چنین مشاغلی فعالیت کنند. حتی اگر خود روزنامه مایل باشد، این اتفاق نمیافتد. این ممنوعیت طوری بود که اگر من استخدام میشدم مدیرمسئول تا شش ماه حبس میشد. به همین دلیل من مشغول خردهکاریهایی مانند ویراستاری هستم که جنبه استخدامی ندارد و حتی برای دریافت حقالزحمه هم با دشواریهایی مواجه هستم.
این شاعر و پژوهشگر با بیان اینکه وزارت ارشاد میتواند حمایتهای بسیاری از فرهنگیان افغانستانی داشته باشد، میگوید: ما انتظار نداریم وزارت ارشاد یا نهادهای دیگر مهاجران را استخدام کنند. اما استخدام نخبگان باید بلامانع شود که این بلامانع بودن میتواند از طرف وزارت کار و یا وزارت کشور اتفاق بیفتد. یا حداقل تسهیلاتی برای تمدید اقامت فرهنگیان در نظر گرفته شود. ما انتظار داریم وزارت فرهنگ واسطه شود و کمک کند تا مشکلات مهاجران حل شود. ندیدهام جاهایی که متولی امور مهاجران هستند کار و یا سرفصلی برای نخبگان تعریف کرده باشند، مثلا برای سهولت رفت و آمد. حتی گاهی به نظر میرسد نهاد امور مهاجران برای در فشار قرار دادن و ایجاد محدودیت و کنترل کردن ما فعالیت میکند.
میخواهیم صدایمان به گوش مسئولان برسد
ابوطالب مظفری شاعر افغانستانی مقیم ایران نیز درباره وضعیت معیشتی مهاجران افغانستانی در ایران میگوید: معیشت اغلب ما به دلیل اینکه کاری نداریم و زندگیمان با خردهکاریهایی مانند نویسندگیهای جابهجا، غیرمرتب و یا کارهای دیگری که به حرفهمان مربوط نیست مانند کفاشی و خیاطی میگذرد مناسب نیست. وزارت ارشاد نیز حمایت خاصی از ما نمیکند، در حالی که میتواند از ما حمایت کند؛ مثلا در نهادهای فرهنگی به ما کاری بدهد.
او میافزاید: نویسندگی و تحقیق در ایران کار حساب نمیشود و از طرف دیگر ما به طور رسمی نمیتوانیم در ایران جذب کار فرهنگی شویم. اینها مشکلاتی است که ما داریم. نمیدانم طرح و برنامهای برای آن وجود دارد یا نه، اما فکر نمیکنم وزارت ارشاد برای مهاجران افغانستانی طرحی داشته باشد. به همین دلیل فرهنگیان افغانستانی که از دستشان برآمده دوباره مهاجرت کردند. الان هم روند مهاجرت ادامه دارد. کسانی که در ایران ماندند، یا توان مالی ندارند و یا اینکه وابستگی بسیاری به کشور ایران دارند و مشکلات را تحمل میکنند.
مظفری با ابراز امیدواری برای اینکه اتفاقات خوبی در این زمینه بیفتد میگوید: به خاطر همین امیدواریهاست که ما سالهاست ماندهایم و مشکلات را تحمل میکنیم تا صدایمان را به گوش مسئولان برسانیم. فرهنگ مشترک ما اقتضا میکند که ما بتوانیم کار کنیم. در این سالها که زندگی دشوار شده است، یک کارگر ساده ممکن است با کار شاق زندگیاش را بگذراند اما زمانی که یک فرهنگی کاری برای انجام دادن ندارد دچار مشکل میشود. امیدوارم این موضوع حل شود، اما دورنمای کار طولانی است و چندان عملی به نظر نمیرسد.
این شاعر افغان با اشاره به مشکلات اقامتی مهاجران در ایران بیان میکند: اغلب افغانستانیها مدرک اقامت ندارند بویژه کسانی که تازه به ایران آمدند. قدیمیترها کارت شناسایی و پاسپورت دارند که سال به سال تمدید میشود. تمدید کارت اقامت به مبلغ هنگفتی نیاز دارد که آن هم مسئلهای برای هنرمندان است. کاش در مورد اقامت فرهنگیان تخفیفاتی قائل شوند مثلا مدرک چندساله بدهند تا آنها چند سال دغدغه تمدید اقامت را نداشته باشند و یا در قبال تمدید اقامت وجه زیادی پرداخت نکنند.
ارسال نظر