نگاه و نقدی بر فیلم«تالی»اثر دیابلو کدی و جیسون رایتمن
عشق نهفته در وجود مادر
«تالی»یکی از فیلم های مورد توجه سال است که به واسطه نام سازندگانش، توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرد.تجربه همکاری جیسون رایتمن به عنوان کارگردان با دیابلو کدی در مقام نویسنده در فیلم « جونو » موفقیت های قابل توجهی برای این دو سینماگر به دست آورد و حتی کدی برای نوشتن آن فیلمنامه موفق به دریافت جایزه اسکار نیز شد.
داستان فیلم«تالی»درباره مادری به اسم مارلو ( چارلیز ترون ) است که به تازگی صاحب فرزند شده و به سختی در پی وظایف مادری خود می باشد. همسر او توجه زیادی به مارلو ندارد و خیلی زود برای رسیدن به کارهایش،منزل را ترک می کند. در چنین شرایطی برادر مارلو، برای وی پرستاری به نام تالی(مکنزی دیویس)استخدام می کند تا در انجام کارهای مربوط به بچه به او کمک کند. مارلو در ابتدا چندان موافق حضور تالی نیست اما...
کدی با فیلمنامه های قبلی خود نشان داده که علاقه فراوانی به مسائل زنان و خصوصاً زنانی دارد که درگیر مسائل مربوط به بارداری و روزهای پس از آن هستند.
مارلو در داستان کدی، مادری است که می تواند نماینده تعداد زیادی مادر در سراسر جهان باشد. مادری که زندگی خود را فراموش کرده و تمام آنچه که داشته را وقف رشد فرزندانش نموده طوری که در این میان تمام جذابیت های ظاهری اش را از دست داده است.مارلو در داستان فیلم،نه در طول روز توان استراحت دارد و نه فرزند جدیدش در شب اجازه استراحت را به او می دهد! او تمام ویژگی های مادری که خود را وقف زندگی کرده را دارد.
اما در ادامه با ورود تالی، فیلم نیز به سراغ ایده مرکزی اش که بازسازی و خودسازی مارلو است گام پیش می رود. با حضور تالی در فیلم، مارلو زمان بیشتری را برای رسیدن به زندگی شخصی خود و جبران کمبود های زندگی اش می یابد و در این بین تالی نیز تبدیل به نزدیک ترین دوست او می شود.تالی بیشتر از آنکه یک پرستار بچه باشد، یک همدم کامل و فرشته نجات برای مارلو در روزگار یکنواختش است و او باعث می شود تا مارلو به سراغ خود برود و مسیری را طی کند که منجر به رسیدنش به این نقطه شده. وی که به نظر می رسد تمام ویژگی های افسردگی پس از زایمان را دارد، حالا زمان مناسبی یافته تا بتواند خود و مسیر زندگی اش را مرور نماید و البته حضور تالی آن را نیز مدیریت می کند!
جیسون رایتمن که یکی از موفق ترین کارگردانان سالهای اخیر هالیوود بوده است، به خوبی توانسته مارلو را در مقام یک مادر در « تالی » به تصویر بکشد. تصویری که او از مارلو ساخته، بیانگر حال و روز مادری است که زندگی خویش را از یاد برده اند و اصولاً در خلوت خود آن چنان دچار بحران هویت می گردند که افسردگی های بلند مدت را به زندگی شان پیوند می زند. مارلو به درستی در طول داستان، از یک مادر گرفتار به زنی تبدیل می شود که به نیازهای سابق خود می اندیشد و درصدد بازیابی آنهاست. نیازهایی که قطعاً به عنوان یک فرد مستقل می تواند رسیدن به آنها انگیزه های او را برای زندگی افزایش دهد و اصولاً کیفیت رفتاری اش را ارتقاء ببخشد.
به طور کل اگر فیلم می توانست برای ایده هایی که مطرح می کند پاسخ قاطعی ارائه کند، می توانست تاثیر بسیار بهتری بر مخاطب بگذارد و محرک مناسبی برای افراد مختلف باشد. فراز و نشیب رابطه مارلو و تالی تا نیمه های فیلم تاثیرگذار است و پس از آن به کلیشه هاپیوند می خورد و زمانی که چند گره ساده از میان می رود، فیلم قابل پیش بینی می گردد.
اما چارلیز ترون کماکان در مقابل دوربین ریتمن می درخشد. بازیگری که تلاش فراوانی برای تغییر سایز بدن خود انجام داده و نتیجه این تلاش نیز او را با ظاهری کاملاً متفاوت از آنچه اغلب به یاد داریم نشان می دهد. ترون توانسته در مقام یک مادر، بازی یکدستی از خود به نمایش بگذارد و اگر کمی خوش شانس باشد می تواند در فصل جوایز مورد توجه قرار بگیرد. اما دیگر ستاره فیلم مکنزی دیویس است که در نقش تالی، بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته.او در « تالی » بازی تاثیرگذاری از خود به نمایش گذاشته است. سکانس های مشترک دیویس و ترون دلیل اصلی برای تماشای فیلم به شمار می رود.
«تالی» با اینکه اثر کاملی نیست اما دلنشین است و البته تاثیرگذار برای مادران. اثری که قصد دارد این پیام را به مادران و جامعه زنان دهد که عاشق خودشان باشند و به نیازهایشان توجه نمایند تا روزهای بهتری را در زندگی تجربه نمایند. دوستی مارلو و تالی می تواند یک مثال مناسب از آنچه که فیلم قصد ارائه آن را دارد باشد، غریب و در عین حال آشنا. دو محرک که منجر به یادآوری زندگی گذشته می گردند و روزگاری که تفاوت آشکاری با وضعیت امروز دارد. «تالی» با پایان دوگانه خود می تواند تماشاگر را به اندیشه وا دارد که بزرگترین دستاورد فیلم است.
ارسال نظر