به گزارش اکونا پرس،
بسم الله الرحمن الرحیم

«من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا…» (مائده / ۳۲): هر کس نفسی را زنده کند به واقع، تمام جهانیان را زنده گردانیده است.

معلم و معلمی، واژه و حرفه ی مقدسی است که  احصای ارزش و منزلت آنها نزدیک به محال می نماید. به طوری که حیات بشر نیز بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی می چرخد ، ولی این روزها شاهد هستید که چگونه حجم گسترده ای از شدید ترین تخریب ها علیه معلمین آموزش و پرورش به صدا در می آید. تخریب هایی که تاریخ بر فراز و نشیب جامعه ی شریف معلمی، از خلقت آدم تاکنون به خود ندیده است. این زنگ خطر سقوط کیفیت آموزشی و تربیتی است که با توهین و افتراهای نادرست و احیانا مغرضانه، ذهن جامعه را نسبت به وجهه معلمان توانمند و فرهیخته ی حق التدریس مسموم کرده است. اما این چگونگی ها و انکارها نه تنها هیچ کمکی به ارتقای نظام آموزشی و فرهنگ کشور نخواهد کرد، بلکه مدیریت درست منابع انسانی را نیز زیر سوال خواهد برد، ردیف های استخدامی ذخیره شده ای که برای معلمین التدریس است، به غیر منصفانه به تاراج می رود که این زوال نگرش ها و تزلزل پایه های زیر بنایی ترین نهادهاست.
چطور حملات بی امانی به معلمین حق التدریس می شود، حال آنکه آنها  سالهاست در این نهاد به رفع نگرانی های آموزش و پرورش صادقانه پرداخته اند ؟

آموزش و پرورشی که باید محور توسعه ی پایدار و پیشرفت به شمار رود، چطور به جای تلاش برای ارتقای واقعی معلمان در بدنه ی خود، و داشتن برنامه ها و آینده گزینی ها، به تحقیر معلمانی که خود پرورده است، می پردازد؟ چطور به جای پیوند دادن آنها به دانشگاه مأموریت گرای فرهنگیان، آشکارا هم دانشگاه فرهنگیان و هم معلمان آن را تضعیف کرده است؟!

معلمین حق التدریسی که اینک دارای کد پرسنلی و قابل شناسایی اند، سوابق دیرینه ای قبل از سال ۹۱ دارند و مهمتر آنکه قبل از نوشتن اساسنامه دانشگاه فرهنگیان به اعاده ی حیثیت علمی و مهارتی خود و حق ضایع شده ی خود مطالبه ای به حق داشته اند نه ادعای بی اساس، و اینک به عنوان سرمایه های توانمند جلوه گری می کنند آنها که هر کدامشان تاکنون، در کارنامه ی درخشان شان، حداقل تربیت و آموزش ۱۰۰۰ دانش آموز موفق دیده می شود.

تعامل تنگاتنگ آنها با هزاران نفر از والدین نیز، از آنها مشاورانی خبره و اهل فن ساخته است و افتخاری برای جامعه ی بزرگ و حساس عرصه ی تعلیم و تربیت هستند.

اما گاهی دغدغه ی رسیدن به توسعه ی پایدار و  هدف پیشرفت و آینده نگری ها مطابق با قوانین و اهداف پیش بینی شده ی حیات طیبه در سند تحول بنیادین، منجر به یک اقدام غیر حرفه ای و شتاب زده ای می شود، به طوری که نه تنها از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش و اسناد بالا دستی صیانت نمی شود، بلکه چشم به روی تمام اعتمادها، سرمایه ها و منابع انسانی توانمند نیز بسته خواهد شد، نیروهایی که بهترین سالهای جوانی خود را وقف تعلیم و تربیت آینده سازان کشور کردند، این بذلیست که نشان جوانمردی و مروت آنهاست و کمتر کسی را در این فضایل پیدا خواهید کرد. نیروهایی که مدارج عالیه خود را از دانشگاه های معتبر و بزرگ کشور گرفتند و توان فنی تدریس را به دلیل انگیزه ی بالا و بروز بودن مدارک دانشگاهی دارا هستند.

معلمینی که وزارت آموزش و پرورش طبق طرح کارشناسی شده ی مجلس شورای اسلامی، بر اساس پارامترهای جنسیت و رشته و نیاز منطقه و مدارک تحصیلی جذب کرده است، و وزارت تحت نظارت خود، آنها را در برنامه های ضمن خدمت و کارگاه ها شرکت داده است و مطابق با مؤلفه های استاندارد انعکاس دانش و مهارت را در آنها دیده اند.
 
معلمین حق التدریس، شیوه های فنون تدریس و کلاسداری و دوره های ضمن خدمت و انواع کارگاه ها را در همان کلاس ها و همان اساتیدی سپری کرده اند، که معلمین رسمی نیز حضور داشته اند.
 
نامه معلمان حق التدریس در مورد آزار جنسی دانش آموزان و مشکلات شغلی در آموزش و پرورش
 
حسن عملکرد آنها در اوج مهارت و رضایت مدیران و اولیا طی پژوهش و کسب آماری علمی گویای این مطلب است. لذا این فرافکنی ها و سیاه نمایی معلمین حق التدریس برای چیست؟ آیا بی اعتنایی به آنها، به معنای هدر رفت سرمایه ها را در بر ندارد؟

بنابراین گذاشتن شرایط و سختی های جدید بر معلمین حق التدریس، در واقع زیر سوال بردن عملکرد وزارت و مجلس است ، زیر سوال بردن رویکرد مدرسه محور و آموزش های حین تدریس و نظارت بالینی هاست، ایجاد شبه و تشویشی در اذهان والدین دانش آموزان و در کل جامعه است که چه اعتماد اشتباهی و چه مدیریت ضعیفی!

فرزندان ما به چه گناهی تحت تعلیم و تربیت چه کسانی قرار گرفتند؟ اما بروید پرس و جو کنید بیشتر ناراحتی آنها از بازنشسته های خسته از تدریس بود، بیشتر دل نگرانی آنها از نیروهای صفر کیلومتر بود که آداب تعامل با خود و فرزندانشان را نداشتند.
 
مطمئن باشید این تشویش ها در اذهان عمومی، چیزی جز اعتماد سوزی به همراه نخواهد داشت. و شاید اگر معمای نگران کننده ی عدم صلاحیت ها و توجیه اشتباهی آزمون برای این معلمین کارآزموده ی حق التدریس، ریشه یابی شود، هدفی جز تضعیف مدارس دولتی نبوده است و شاید در ضعف مدیریتی چون نتوانسته اند تعهد خدمت خالصانه را در بین معلمان رسمی خود نهادینه کنند و شاید معطل نگه داشتن نیروهای شایسته ی حق التدریس هدفی جز بالا نگه داشتن کیفیت آموزشی نیست؛ چرا که هراس از اینست، مبادا نتوانند بعد از ایجاد امنیت فکری و حرفه ای به این معلمین ، تعهد و بالندگی و اخلاق حرفه ای را در آنها ماندگار و حفظ کنند؟ و شاید تعهد یا توانایی وجود ندارد تا بتوانند مؤلفه های علمی برای بهره وری را در عمل به منصه ظهور برسانند. اما اگر غیر از این باشد پس کلیه ی معلمین آموزش و پرورش باید در آزمون شرکت کنند. گرچه باز آموزش و پرورش از اهداف سند تحول بنیادین فاصله ها دارد و تاکنون نتوانسته است آزمون صلاحیت حرفه ای را در رتبه بندی معلمین خود، به درستی اجرا کند.
چه شباهت و تفاوتی بین معلمین رسمی و معلمین حق التدریس وجود دارد ؟
 
آیا غیر از اینست که همگی دارای کد پرسنلی و بیمه از آموزش و پرورش هستند و در یک مدرسه و کلاس های مشابه با تراکم زیاد مشغول به تدریس هستند. اما تفاوت معلمین حق التدریس و معلمین رسمی تنها در دریافتی حقوق و مزایاست و شاید معلمین حق التدریس در تعهد و انگیزه حتی سرآمدتر باشند.
 
شاید فراموش شده است با مسأله اخلاق و انسان مواجه هستند، که این ادعاها و صحبت از عدم شایستگی ها، صحبت های بچه گانه ای است که هیچ جایگاهی ندارد و نمی تواند شأن و هویت کسانی را که سالهاست متعهدانه فداکاری کرده اند و کرامت شان خدمت خالصانه است را بی منزلت و خدشه دارسازد، شأن کسانی که قرآن به کرامت آنها قسم یاد کرده است.
این نگاه و نگرش غیر تخصصی و غیرقانونی به معلمین حق التدریس است که اگر به صورت حق التدریسی، تدریس کنند مشکلی از نظر چگونگی ها ندارند، اما وقتی بحث استخدام و برخورداری از کمترین حق و حقوق و امنیت فکری و عزتمندی به میان می آید  مسئولین رده بالای وزارت آموزش و پرورش  می کوشند تا این مسئله را منتفی اعلام کنند ؟!
مدیرانی که باید با تصمیمات درست و منطقی، جو متلاطم را آرام کنند تا معلمین خود با آرامش بیشتری وارد کلاس های درس شوند هر روز با توهین های علنی که هر کدام بار حقوقی و حقیقی داشته و حتی قابل پیگیری قضایی می باشد  بر تنش معلمین و جو عمومی نظام آموزشی کشور افزوده و با ناآگاهی خود در صدد ضربه جبران ناپذیری به کیفیت  آموزشی کشور  هستند.
لذا عالمانه اینست که باید به دنبال رهیافتی بود که در عین ارتقاء دهنده، نگهدارنده نیز باشد. بحث مدیریت کارآمد و شناخت وضعیت بحران و تعادل بخشی ها یک سر قضیه است و یک قاعده ریاضی است، که توانایی ها و سرمایه های عملی موفق، یعنی دانش به ظهور رسیده، پس این سرمایه های اجتماعی به عظمت نظام تعلیم و تربیت و تقویت دانشگاه فرهنگیان باید هدایت و جهت دهی شود و اقتصاد رفتاری در تبیین استراتژی ها در فضای روانشناختی این مساله را نیز متذکر می کند که در جهت شناسایی و شناساندن هدف تربیت و کیفیت بخشی نهایت تلاش را کرد و انگیزه ی استمرار به کار را در بهره وری بیشتر باید مد نظر قرار داد، اما حرف هایی که این روزها  از زبان مسئولین وزارت آموزش و پرورش درباره ی شایستگی ها و صلاحیت های معلمین مجرب حق التدریس شنیده می شود، معنای دیگری جز مستاصل بودن این افراد از مدیریت صحیح ندارد. لذا مدبرانه و زیبنده ی نهاد تعلیم و تربیت نیست که در بین تمامی ارگانها عامل کاهنده کارایی و انگیزه ها گردد و این گونه پایه های اصلی ارکان آموزشی کشور مورد بی احترامی قرار بگیرد. و ممکن است از فلسفه تعلیم و تربیت فاصله ها گرفته شود.
 
قابل تذکر است که معلمین حق التدریس که تنها در عنوان با ۳۵۰ هزار نفر از کارمندان غیررسمی متفاوتند، باید تعیین تکلیف و به امنیت حرفه ای و فکری دست یابند، و امید است، با مساعدت و تصمیم مقتدارانه ی اعضای کمیسیون آموزش، طرح تعیین تکلیف استخدامی معلمان حق التدریس، که مدت هاست، به نگاه ها و تفاسیر مختلف سرگردان مانده است، به صورت “پلکانی” ، و با اختصاص “اولین” ردیف استخدامی های ارائه شده از سوی سازمان مدیریت خدمات، به کلیه نیروهای حق التدریس، مشکلات و بحران ها مرتفع گردد.

در پناه دعای بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم(صل الله علیه و آله) باشید که  فرمود: «اللهم اغفر للمعلمین و اطل اعمارهم و بارک لهم فی کسبهم؛ (کشف الخطا، ج۱، ص۴۸) خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»