به گزارش اکونا پرس،

«فکر که میکنی بیشتر از هر چیز متوجه می‌شوی که بزرگی به تعداد فیلم‌های خوب و نقش‌های خوب و ماندگاری ان‌ها نیست، بلکه به شخصیتی ست که از ان شخص در ذهن تو باقی مانده. پیچیدگی و رمز و راز ماجرا در همین است. در خاطره‌ای ست که تو داری.

خاطراتم از شما سر صحنه دیوانه از قفس پرید به کنار، اینکه بی هیچ ادا و اصولی میامدید و کار می‌کردید و ادای بزرگی و سنگینی نداشتید و علی رغم برداشت‌های زیاد همه چیز را می‌پذیرفتید، اما هنوز باورم نمیشود که پنج سال پیش در نود سالگی با من تماس گرفتید که بیا و جوایزت را بده به موزه. شما سمت مدیریت موزه سینما را داشتید. چند باری این تماس‌ها انجام شد، تا من توانستم همه را جمع و جور کنم،‌تر و تمیز کنم و بفرستم. اما روزی که غرفه افتتاح‌

می‌شد، شادی و هیجان شما از من بیشتر بود. علی رغم مشکلات جسمی مثل پادرد و این‌ها برایم فراموش نشدنی ست که با شوق و ذوق غرفه را نشانم دادید و برایم خوشحال بودید.

یکی از ویژیگی‌های ادم‌های بزرگ همین است. از خود و ایگو و منیت فاصله دارند و دیگران را می‌بینند و می‌توانند به دنیای ذهنی ادم‌ها نزدیک شوند.

چون نیامده اند که دیده شوند، مشهور شوند، بلکه انچه به جا می‌گذارند انسانیت، شعور، بینش و نگاه شان است؛ و در این راه " من " را سال‌ها بود کنار گذاشته و به " ما " رسیده اند. چیزی که شاید رسیدنش در سینما و ادبیات حتما فرزانگی می‌خواهد»

خاطره جالب نیکی کریمی از عزت‌الله انتظامی