آقای رئیسجمهور؛ ازچی، کجا، برای کی بنویسم؟
ناصر بزرگمهر
به نام او که هرچه بخواهد همان میشود
آقای رئیسجمهور
باور کنید هرروز از بامداد تا نیمههای شب و حتی در خواب ، در حال نوشتن یادداشت به جنابعالی هستم، البته ممکن است این یادداشتها روی کاغذ آورده نشوند، اما مرتباً در ذهن مینویسم و گاهی روی تکه کاغذها و یا روی موبایل یادداشت میگذارم، اما قبل از اینکه یادداشت اول را بنویسم، موضوع دومی پیدا میشود و قبل از آنکه دومی را بنویسم ، سومی و چهارمی و پنجمی و صدمی مثل سیل و صاعقه و زلزله و باران رحمت و عملکرد پرزحمت دولتیان از راه میرسند.
هنوز از تورم چهارصد درصدی ماشین و دلار و سکه رها نشدیم و شوخی تورم زیر دهدرصدی بانک مرکزی را درک نکردهایم که پسته و نخودچی و کشمش هم به درد ارز دچار میشوند و چقاله بادام نوبرانه هم در رابطه با آمریکای جنایتکار به چهارصد هزار تومان میرسد و مردم سرگردان شب عید از این خیابان به آن خیابان میروند و از این مغازه به آن مغازه سر میکشند و با یک سری جنس بنجل چینی سرخودشان و بچههایشان را شیره میمالند تا روابط ما اتاق ما با اتاق برادران چشمبادامی خدشهدار نشود.
میخواستم از این تورم بگویم یا بیمسئولیتی سیستم بانکی کشور که مثل خوره به جان و روح مردم افتاده است، که گفتند بانکها، اختیاری از خود ندارند و فقط مردهشور ، شورای پول و اعتبار و دستورالعملهای بانک مرکزی هستند.
میخواستم از اقتصاد کلان سرمایهداران کاخنشین بورلی هیلزهای لواسان بنویسم که یاد اقتصاد خردی که دیگر پول خردی هم در جیب مردم کوچه و بازار نگذاشته است،افتادم.
میخواستم از سرمایهداران دولتی و خصولتی اتاق بازرگانی یا به عبارتی پارلمان بخش خصوصی بنویسم و سؤال کنم که همین اکثریت مسئولین فعلی و قبلی آنکه همگی دستی در دولتهای مختلف داشته و نورچشمی دولت شما هم هستند و اکثریت سابقه پست دولتی مدیرکلی و معاون وزیری و وزیری داشتهاند،شامل قانون از کجا آوردهاند، نمیشوند؟ و اصلاً چگونه با حقوق دولتی به آ لاف و الوف و ریاست و سرمایهداری در بخش خصوصی رسیدهاند؟
میخواستم شب عید از وضعیت مدیریت نابخردانه شرکتهای هواپیمایی و خصوصاً عدم مدیریت هواپیمایی کشوری بر خرابی این اوضاع بنویسم و بگویم که اگر شرکت ماهان تحریم میشود ، مسافرین آن چرا باید تاوان بپردازند.
میخواستم از قطار و اتوبوس و جادهها بنویسم که بالاخره کی قرار است ، آمار کشتههای جادهای کاسته شود و این جاده شمال بعد از ۵۰ سال نباید تمام شود؟
میخواستم از نابودی جنگل و مراتع و سیل و سیلزدگان شمال کشور بنویسم و از پایداری مردم و یاری نیروهای مردمی قدردانی کنم که خبر آمد که لرستان و خوزستان و فارس هم به زیرآب رفت و بازهم مثل ۵۰ سال گذشته غافلگیر شدیم.
میخواستم از این دستورالعمل تخلیه خانهها به مردم توسط ستاد بحرآنکه فقط میگویند خانهها تون را که یکعمر برای ساختنش ، برای خریدن تکتک وسایلش زحمت کشیدید تخلیه کنید و بروید تشکر کنم.
میخواستم از این وزرا و مدیران شایسته که همه رودخانهها و مسیلها را در این سالها به جاده و پارک ساحلی و محل گردشگری و رستوران و کافه و خانه و ویلا تبدیل کردهاند صمیمانه به نیابت مردم سیلزده تشکر و قدردانی نمایم.
میخواستم از گرانی سیب و پرتغال و موز بنویسم که گفتند پیاز و سیبزمینی هم نایاب شده و هر کیلو یک یورو پانزده هزارتومانی است و باید با ارز خریداری کرد که در حال صادر شدن است.
میخواستم به دستور شما سری به کشورهای همسایه بزنم و قیمت گوشت و مرغ و پنیر و کره و شیر را مقایسه کنم که گفتند آب، جادهها را برده است.
میخواستم از وضع اسفناک کاهش تیراژ روزنامهها و بیکاری روزنامهنگاران و کارگران چاپخانهها و گرانی کاغذ بگویم که گفتند چند میلیارد دلار تخصیص دادهشده به کاغذ مفقود گردیده و هرکس از نامبردگان اطلاعی دارد، خبرش را به وزیر ارشاد بدهد و مژدگانی دریافت کند.
میخواستم از انتخاب مدیریت کوتوله در وزارتخانههای گوناگون قدردانی کنم که خبر رسید مدیریت لیلی پوت ها سر برآوردهاند و همهجا را به تصرف خود درآورده و گالیور مدتها است که به بند کشیده شده است.
میخواستم از جوانگرایی و استفاده از خام اندیشان و بیتجربهها و بچههای دوست و آشنا و فامیل وهم ولایتیهای خودی و نخودی سپاسگزاری نمایم که خبر رسید باتجربهها دیگر نمیتوانند طبق قانون کار کنند و باید خانهنشین باشند و هرگونه یادداشتی در این زمینه بوی بازگشت به کار خودت را میدهد.
میخواستم از حقوق هیئتمدیرهها و پاداشهای چهل سال اخیر خصوصاً در کارخانهها بزرگ و بانکها و امثال آنها بنویسم که گفتند وزیر فرموده هر کس گرفته و خورده از گوشت سگ هم نجستر است و دیدم من چه بنویسم که از فحش وزیر هم تندتر باشد و تازه خطاب به که بنویسم ، اینها که همه خودی هستند و خود وزیر همه را منصوب کرده و فهرستها را در اختیار دارد.
میخواستم از اتومبیلهای تولید داخل بنویسم و دو شرکت بزرگ خودروساز را موردنقد منصفانه که نمیدانم یعنی چه، قرار بدهم که امور بازرگانی روزنامه گفت اگر بنویسی از آگهی دیگر خبری نیست.
میخواستم به موضوع معادن بزرگ و کوچک و نحوه واگذاری آنها و رشد بعضی افراد در این حوزه و انجمنهای وابسته اشارهکنم و از واگذاری المهدی تا شرکت معظم ایمیدرو را موردبررسی قرار دهم که امور مالی روزنامه گفت هنوز طلبمان را از معدنیها نگرفتهایم.
میخواستم از تعطیلی بخش صنعت و شرایط ویژه شهرکهای صنعتی وندانم کاریها و ضعف مدیریتی آنها بنویسم که گفتند وزیر گفته است فلانی از خودمان است و دلمان به همین جمله شاد شد.
میخواستم از کود حیوانی بنویسم گفتند ننویس که حتماً از طرف انجمن حمایت از حیوانات شاکی خواهند شد.
آقای رئیسجمهور
سالها قبل نوشتم برای کی بنویسم، برای چه کسی بگویم، چرا بگویم، چه بگویم؟ از کجا بگویم؟ چگونه بگویم؟ و اگر گفتم و یا نوشتم، چه خواهد شد؟ مگر اینقدر یا آنقدر گفتند و نوشتند چه شد؟
آقای رئیسجمهور
ما روزنامهنگاران محکومبه گفتن و نوشتن هستیم، اگر ننویسیم، اگر نگوییم، اگر ننویسند و اگر نگویند، تاریخ در صفحه اول خود هنوز سرگردان بود.
آقای رئیسجمهور
چون ما کار دیگری جز نوشتن و گفتن بلد نیستیم و از این راه نان میخوریم،و چون شما انسانی آزاده و صبور هستید، یعنی امیدوارم صبور باشید و گاهی زخم را به نمک میزنید، در سال ۱۳۹۸، هر هفته یادداشتی را خطاب به جنابعالی در باب مسائل اجتماعی و خصوصاً مدیریتی خواهم نوشت، جنابعالی و روابط عمومی محترم، در خواندن و نخواندن آن مختارید، شما چه بخوانید و چه نخوانید، من یادداشتم را خطاب به جنابعالی برای حفظ آزادی و یک رأی که به شما دادهام،خواهم نوشت زیرا در انتصاب بقیه نقشی نداشتهام و اعتراف میکنم که جرئت هم ندارم که بنویسم.
ارسال نظر