ناچاری اسلام آباد در میانجیگری میان واشنگتن و تهران
عبدالمحمد طاهری - کارشناس امور بین املل
در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی ضمن تاکید بر این واقعیت که اسلام آباد در دوران بعد از ترور سردار سلیمانی ناگزیر به میانجیگری میان واشنگتن و تهران است، پیرامون دلایل تلاش های دیپلماتیک وزیر امور خارجه پاکستان برای کاهش تنش در مناسبات ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران پس از اقدام واشنگتن در ترور سردار سلیمانی و پاسخ موشکی ایران بر این باور است که چون ما شاهد اعتراضات و تظاهرات گسترده ای در شهرها و مناطق گوناگون پاکستان پیرامون محکوم کردن دستور دونالد ترامپ برای ترور سردار سلیمانی و حمایت از جمهوری اسلامی ایران بودیم. همین اعتراضات مردمی پاکستان نیز مقامات این کشور را واداشت که یک تحرک دیپلماتیک را برای حمایت از افکار عمومی داخلی خود را با سفر به ایران صورت دهند.
به موازات این مسئله هم ایالات متحده آمریکا نیز چون شاهد بود که جمهوری اسلامی ایران در پیگیری انتقام بسیار جدی است و آماده پاسخگویی به هرگونه اقدام آمریکاییها در منطقه است، سعی کرد با ارسال مقامات برخی از کشورهای پیرامونی ایران که مناسبات قابلقبول با تهران دارند، مانع از تصاعد تنش شوند. چنان که علاوه بر پاکستان، مقامات و سران دیگر کشورها نیز هفته گذشته به تهران سفر کرده بودند تا ماموریت آمریکا را در کاهش تخاصم و تنش انجام دهند. لذا می توان گفت که سفر شاه محمود قریشی به ایران در هفته گذشته، هم میتواند یک تلاش دیپلماتیک مستقل میانجی گرایانه از جانب اسلامآباد باشد و هم میتواند یک مأموریت دیپلماتیک از سوی ایالات متحده آمریکا در نظر گرفته شود. با این تفاسیر یقیناً وزیر امور خارجه پاکستان با سفر به ایالات متحده آمریکا سعی کرده است گزارشی از خروجی تلاشهای خود، دیدگاه ها، مواضع و نظرات طرف ایرانی و دستاوردهای گفت وگو و مذاکرات با مقامات و مسئولین ایرانی را مطابق با مأموریت خود داشته باشد.
شرایط منطقه، اسلام آباد را ناگزیر از یک پوست اندازی داخلی کرد. به خصوص بعد از تصمیم دونالد ترامپ در قطع کمک های نقدی به پاکستان، این کشور به این نتیجه رسید که در این شرایط نمی تواند، هم مناسبات تنش زای خود با کشور هندوستان را داشته باشد و هم ناامنی ها را در مرزهای افغانستان تحمل کند و در کنار آن شاهد تصاعد ناامنی در کنار مرزهایش با جمهوری اسلامی ایران باشد. یعنی اسلامآباد توان تنش با همه همسایگان خود را نداشت. از این رو ساختار سیاسی، امنیتی و نظامی در پاکستان به این برآورد رسید که باید دست به یک تغییر اساسی بزند تا حداقل در کوتاه مدت بتواند مناسبات خود را با جمهوری اسلامی ایران بهبود بخشد. بنابراین I.S.I (اطلاعات ارتش پاکستان) به این جمعبندی رسید که باید یک مهره جدید روی کار آید که نگاه تازه و نوینی را در بازتعریف سیاست خارجی پاکستان داشته باشد.
همین پوست اندازی داخلی در پاکستان و متعاقبش روی کار آمدن عمران خان با شعار نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران خود به خود این بستر را فراهم کرد که هم عربستان سعودی و هم ایالات متحده آمریکا، پاکستان را به عنوان یک گزینه به منظور میانجیگری با جمهوری اسلامی ایران در نظر بگیرند. به هر حال ریاض و واشنگتن سعی میکنند از هر طریقی، به هر وسیله ای و با هر بازیگری، کانال های میانجی گری و کاهش تنش را در مقاطع مختلف با ایران پی بگیرند و آن را حفظ کنند.
اساساً جمهوری اسلامی ایران آغاز کننده هیچ تنشی، نه باید ایالات متحده آمریکا و نه با عربستان سعودی نبوده است. بنابراین این دست تلاش های دیپلماتیک میانجیگرایانه که بعد از ترور سردار سلیمانی صورت گرفت، نمی تواند به عنوان پارامتری در کاهش تنش از سوی جمهوری اسلامی ایران و خودداری تهران از انجام اقدامات بعدی در نظر گرفته شود. چون جمهوری اسلامی ایران بارها به صراحت عنوان کرده که به دنبال افزایش تنش نیست، اما در عین حال آماده پاسخگویی به هرگونه تجاوز و تعدی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه، حتی ایالات متحده آمریکا است. پس اگر دونالد ترامپ بعد از پاسخ موشکی سپاه پاسداران اقدام دیگری انجام می داد، مطمئن باشید ایران پاسخ خود را می داد، حتی اگر پاکستان و دیگر کشورها به ایران سفر می کردند. پس این یک موفقیت مقطعی برای شاه محمود قریشی و پاکستانیها تلقی نمیشود. چون که اساسا ایران نمی خواست تنش تصاعد پیدا کند.
پاکستان در طول تمام این سال ها با چالش بزرگی به نام اقتصاد ضعیف روبه رو بوده است. همین مسئله باعث کم رنگ شدن توان دیپلماتیک پاکستان شده است. چون در سایه ضعف اقتصادی اسلام آباد بیش از پیش به دیگر کشورها مانند عربستان و امریکا وابسته شده است. در دیگر سو اتفاقا به نظر من مسئله پارامتر مهمی که شما به عنوان پارمتر مهم پاکستان در تقویت توان دیپلماتیک اشاره کردید، در صحنه عمل ضد آن بوده است. چون سایه سنگین نیروهای نظامی در پاکستان بر تمامی امور و تاکید بیش از حد بر توان اتمی نظامی سبب شده که این کشور به جای اینکه تلاش خود را برای افزایش بنیه سیاست خارجی و دیپلماتیک صرف کند، مرکز و محور تصمیم گیری های خود را به نیروهای نظامی و امنیتی داده است. بنابراین سیاست خارجی پاکستان نمی تواند در پرونده های حساس و کلانی مانند تنش ایران و امریکا و یا تخاصم ریاض با تهران موفق عمل کند. اگرچه تاکنون این تلاشهای دیپلماتیک دوران عنوان خان اثرات مثبتی در تقویت مناسبات ایران و پاکستان داشته است، اما باید این نگاه نوینی که در دولت عمران خان نسبت به سیاست خارجی و دیپلماسی، تلاش برای تعمیق و گسترش مناسبات با جمهوری اسلامی ایران و اهتمام پررنگ تلاش های میانجی گرایانه، چه در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا و چه در تخاصم ریاض و تهران بیش از پیش پی گرفته شود تا در آینده بتوان با پررنگ شدن دیپلماسی در ساختار پاکستان این تلاش ها توام و قرین با موفقیت باشد.
ارسال نظر