به گزارش اکونا پرس،

در جلسه رسیدگی به این پرونده که امروز در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست بابائی و با حضور یک مستشار برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.

وی گفت : مرتضی و مهدی که برادر هستند متهم اند سال ۹۴ نوه دایی شان به نام حمید را ربودند تا وی را مجبور کنند به نفع آنها و علیه پدربزرگش در دادگاه شهادت بدهد. دو برادر شاکی را با چاقو زخمی کردند. اکنون با توجه به مدرک های موجود در پرونده برای آنها به اتهام آدم ربایی و ضرب و جرح تقاضای اشد مجازات دارم.

سپس شاکی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: دو برادر با پدربزرگم اختلاف داشتند و پرونده شان در دادسرا تحت رسیدگی بود. دو برادر به من پیشنهاد داده بودند تا در ازای دریافت پول به نفع آنها در دادگاه شهادت بدهم. من هم قبول کردم اما دو برادر مرا ربودند، به زور سوار ماشین کردند و سپس مرا با چاقو زدند. به همین خاطر برای شان تقاضای کیفر دارم.

سپس مرتضی که کشتی گیر و صاحب مقام کشوری در این رشته است و حالا با قرار وثیقه آزاد شده روبروی قضات دادگاه ایستاد و گفت: چند سال پیش با دختر دایی ام ازدواج کردم اما همسرم سربه راه نبود. به همین خاطر او را طلاق دادم. اما چون دایی ام مرد خلافکاری است کینه مرا به دل گرفت و چند نفر را اجیر کرد تا از من انتقام بگیرند. مردان غریبه شبانه در خیابان به من حمله کردند و مرا به شدت کتک زدند. من از دایی ام شکایت کردم. پرونده مان در جریان بود تا اینکه یکی از بستگانم به نام فرامرز پیغام فرستاد نوه دایی ام حمید حاضر است در دادگاه به نفع من شهادت دهد. او برای شهادت ۲ میلیون تومان پول از من خواست و من پذیرفتم. اما حمید هر بار بهانه ای می آورد. او آخرین بار گفت در ازای دریافت ۱۰ میلیون تومان حاضر است در دادگاه حاضرشود و علیه پدر بزرگش شهادت دهد.

مرتضی در تشریح جزئیات ماجرا ادامه داد: آخرین بار با حمید مقابل یک محضر قرار گذاشتیم. قرار بود حمید همراه فرامرز سر قرار بیاید. چون حمید به شیشه معتاد Addicted بود و سابقه داشت از برادر کوچکم به نام مهدی خواستم تا همراه من بیاید و از دور مراقب اوضاع باشد. قرار بود حمید بعد از دریافت مبلغ ۱۰ میلیون تومان علیه پدربزرگش شهادت دهد. اما وقتی مقابل محضر رسیدیم متوجه شدیم محضر تعطیل شده است. به همین خاطر برای صبح روز بعدبار دیگر با هم قرار گذاشتیم .

وی گفت: من از حمید جدا شدم و یک ماشین کرایه کردم تا به سمت خانه برگردم. همان موقع بود که فرامرز با من تماس گرفت و گفت حمید چاقو خورده است. من همان موقع با برادرم تماس گرفتم. من و مهدی، حمید را سوار ماشین کردیم تا او را به بیمارستان برسانیم. وقتی برادرم حمید را به بیمارستان رساند من برای انجام کاری از بیمارستان بیرون رفتم. سپس مهدی، مرتضی را به خانه‌مان آورد تا از او مراقبت کنیم. بعد از چند ساعت که حال حمید بهتر شد او به خانه شان برگشت و چند روز بعد علیه من و برادرم شکایت کرد. پدر بزرگ حمید او را مجبور کرد تا علیه ما شکایت کند. او به دروغ داستان ساختگی آدم ربایی را مطرح کرد و گفت من و برادرم او را ربوده و با چاقو زخمی کرده بودیم. دایی مان طراح و کارگران این سناریوی دروغین است.

سپس مهدی 28 ساله که او نیز مربی کشتی در یک باشگاه به نام است روبه‌روی قضات ایستاد و حرف‌های برادرش را تایید کرد. وی گفت: باور کنید من و برادرم حمید را ندزدیده بودیم. قرار بود ما در ازای اینکه حمید به نفع برادرم در دادگاه شهادت دهد 10میلیون تومان به او پول بدهیم. ما نمی دانیم چه بلایی سر حمید آمده و چه کسی او را در خیابان با چاقو زخمی کرده است.

در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.