شـفـافسـازی یـک اتـهـام
فاطمه امیراحمدی: ابتدای هفته گذشته ، فهرست برخی ابربدهکاران بانکی منتشر شد؛ کسانی که بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان بدهی بانکی دارند. با پیگیری رئیسجمهوری، وزیر امور اقتصادی و دارایی و رئیس کل بانک مرکزی، فهرست ابربدهکاران بانکی بیش از ۱۰ بانک دولتی و خصوصی منتشر شد.
ما در حال حاضر در کشور ۸ بانک دولتی و ۱۸ بانک خصوصی و تعدادی بانک قرضالحسنه و موسسه اعتباری غیربانکی داریم که قرار است در آینده با انتشار کامل فهرست بدهکاران از سوی آنها و همچنین اضافه شدن سایر بدهکاران، این فهرست مفصلتر و دقیقتر شود. البته تا لحظهای که فهرست کامل از سوی بانکها منتشر نشود، عدالت رعایت نشده است.
از سوی دیگر، مدیرعامل اسبق بانک صادرات با تاکید بر ضرورت انتشار فهرست بدهکاران بانکی بالای هزار میلیارد تومان، عنوان کرده که دو شرکت بزرگ ایرانخودرو و سایپا بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی بانکی دارند اما اسامی آنها اعلام نشده است.
احمد حاتمییزدی گفته با بررسی فهرست منتشر شده، مشخص میشود که اولا وامهای کلان بالای هزار میلیارد تومان به چشم نمیخورد و نشان میدهد بانکها هم در اعلام اسامی بدهکاران کلان شرکتهای بزرگ و بدهکاران بزرگ بالای هزار میلیارد تومان، هنوز شک دارند.
در فهرست منتشرشده از سوی بانک مرکزی، بعضی از بدهکاران در ارتباط با رسانهها از نحوه انتشار اظهار ناراحتی کرده و آن را عادلانه نمیدانند و معتقدند تولید و کارهای بزرگ نیاز به حمایت بانکهای بزرگ دارد و گرفتن وام و تسهیلات ضروری است و فقط اسامی افرادی باید منتشر میشد که در بازپرداخت تسهیلات خود، خطای و اقدامی غیرقانونی کردهاند، وگرنه تولید در ابعاد بزرگ، بدون همکاری بانکها و دولت امکانپذیرنیست.
یکی از کسانی که در فهرست ابربدهکاران بانکی از سوی بانک ملی نام وی اعلام شده، محمد ضرابیه، مدیرعامل شرکت یزدباف است؛ درباره وی اعلام شده که ضرابیه با تاسیس ۶ شرکت متفاوت (کاغذی) و با نام هر شرکت از بانک ملی تسهیلات کلانی دریافت کرده است.
در گزارش همشهریآنلاین آمده «بهنظر میرسد ثبت و تاسیس شرکتهای گوناگون، ترفندی است که بیشتر ابربدهکاران بانکی برای دستیابی به تسهیلات کلان بهکار بردهاند.
شرکتهایی که ممکن است بیشترشان وجود خارجی نداشته و تنها نامی باشند روی کاغذپارههای بروکراسی بانکی». همشهریآنلاین در ادامه پرسیده «محمد ضرابیه، جزو سهامداران بانک سامان است. چطور چنین فردی نمیتوانسته بدهیاش به بانک ملی را پرداخت کند؟ مگر میشود فردی بانک داشته باشد، آن وقت نتواند بدهی خود به بانک دیگری را پرداخت کند؟ اصلا چرا باید از بانکی دیگری وام بگیرد؟»
در ادامه روزگار معدن به سراغ این صنعتگر رفت و در زمینه ابهامات موجود درباره شرکتهای کاغذی و بدهی این شرکتها بهعنوان نمونهای از این ابربدهکاران بانکی به بانک ملی در حالی که خود سهامدار بانک سامان است با وی گفتوگو کرد تا وضعیت این فهرستها را به مرور مورد واکاوی قرار دهد.
همین ابتدا از جناب محمد ضرابیه، مدیرعامل شرکت یزدباف که با روی گشاده، این گفتوگو را پذیرفتند، تشکر و قدردانی کرده و از سایر ابربدهکاران بانکی دعوت به گفتوگو میکنیم و امیدواریم مورد پذیرش آنها در جهت کمک به صنعت و تولید قرار گیرد و با این کار گامی بزرگ برداشته شود.
ما به عنوان رسانه تخصصی حوزه صنعت و تجارت اعتقاد داریم که باید تسهیلات بانکی در بخش مولد هزینه شود تا در نهایت برای تمام افراد جامعه رفاه به ارمغان آورد. همچنین ارائه هرگونه تسهیلات به بخش تولید را ضروری میدانیم و بدیهی است در کارهای بزرگ، اعداد و ارقام هم بزرگ است. این روزها با اعلام اسامی تعدادی از صنعتگران و تولیدکنندگان با عنوان ابربدهکار بانکی، جو هیجانی در جامعه پدید آمده است. برای یک فرد عادی که نمیتواند یک وام چند میلیونی دریافت کند، اعداد میلیاردی در حوزه صنعت، خیلی زیاد است. ما در این گفتوگو میخواهیم ببینیم که بهنظر شما، آیا این شیوه اعلام فهرست ابربدهکاران و هیجانی کردن جامعه کار درستی است؟ آیا اعداد اعلام شده، واقعی هستند؟ درحالحاضر این شرکت بهعنوان نمونه چقدر به بانکها بدهی دارد؟
یزدباف از بزرگترین شرکتهای نساجی و یکی از قدیمیترین شرکتهایی است که هنوز فعال و شاداب بهکار خود مشغول است. حجم فروش این شرکت برای سال جاری حدود هزار میلیارد تومان پیشبینی شده که این آمار سال گذشته حدود ۶۰۰ میلیارد تومان بوده است. بهطور قطع، هر تولیدکنندهای برای تامین سرمایه در گردش وابسته به منابع بانکی است.
یزدباف برای استفاده از منابع مالی بانکها، وام نمیگیرد، بلکه چکهایی که از مشتریان خود دریافت میکند و مدتدار است را به بانکها میفروشد و آنها با کمکردن سود خود، پول چک را میپردازند و در زمان سررسید که چک وصول شد، پول خود را دریافت میکنند.
در واقع مشکل نقدینگی کارخانجات از زمانی آغاز شد که به برکت فروش بالای نفت، دلار با نرخ پایین و به وفور به کشور سرازیر و واردات کالا و از جمله منسوجات با حجم بالا انجام شد. این مسئله مربوط به اواخر دولت هشتم و دولت نهم و دهم است. در این دوره، تولید داخل سودده نبود و نمیتوانست با کالاهای خارجی که با دلار ارزان وارد کشور میشدند، وارد رقابت شود. بهعنوان مثال، پارچه از ترکیه متری ۱۰ هزار تومان وارد میشد، در حالیکه برای تولیدکننده داخلی هزینه تولید همان پارچه، متری ۱۱ هزار تومان بود.
در این دوره، صنعتگرانی که تسهیلات دریافت کردند، دیگر قادر به بازپرداخت آن نبودند، چراکه متعهد بودیم حقوق کارگران را بهروز بپردازیم، تعدیل نیرو نکردیم و بانکها به ما اعتماد داشتند، زیرا مشتری ۶۵ ساله آنها بودیم. البته رقم این وامها بالا نبود اما بهدلیل مسائلی که به آن اشاره شد، صنعتگر قادر به بازپرداخت تسهیلات نبود و بدهیها معوق شد و جریمه دیرکرد، حجم بدهیها را افزایش داد.
ما در شرکت یزدباف، کارمان را با همه مشکلات به صورت کجدارومریز ادامه دادیم و با بانکها صحبت کردیم که در چنین شرایطی با ما همکاری داشته باشند. تاکید میکنم، وامی گرفته نشده که خارج از کارخانه سرمایهگذاری شده باشد. وام گرفتیم که کارخانه را حفظ کنیم و در این میان، برای سرپا نگه داشتن تولید، بدهیها معوق شد.
اگر همان زمان کارخانه را تعطیل و ۲ هزار نفر نیروی کار بیکار میشدند، با فروش اموال کارخانه، ضمن پرداخت بدهی بانک، سودی که نصیب سهامداران این شرکت میشد، بیشتر از امروز بود اما اگر این کارخانه که از سال ۱۳۳۵ در حال فعالیت است، تعطیل میشد، دیگر کسی قادر به راهاندازی چنین کارخانهای با شرایط اقتصادی که کشور در آن قرار گرفته، نبود.
فقط سالن شرکت یزدباف ۱۳۰ هزار متر است. در آن زمان، ۲ هزار نفر بهطور مستقیم و هزار نفر بهطور غیرمستقیم در این کارخانه مشغول کار بودند. در سایر شرکتها مانند بهمن، پلاستیران و… هم که هیچکدام کاغذی نیستند و بعضیها درباره آنها بیانصافی کردند نیز وضعیت همینگونه بود.
در چنین شرایطی، بسیاری از صنعتگران مانند آزمایش، ارج، پارسالکتریک، نساجی مازندران و… کارخانههای خود را تعطیل کردند و به این ترتیب خود را از بدهکاری نزد بانکها نجات دادند، در نتیجه آنهایی که کارخانه را بهخاطر مملکت و چند هزار کارگر منحل نکردند، گرفتار شدند.
باورمان این بود که شرایط به همین منوال ادامه پیدا نمیکند. امروز هم خوشبختانه شرکت یزدباف در حوزه نساجی در بازارهای بینالمللی حرف برای گفتن دارد و علاوهبر اشتغال برای جوانان کشور، تولیدش هم بهنفع مردم است. حالا درست در شرایطی که همه سختیها رفع شده و شرکت در شرایط مناسب قرار گرفته، این قصه علم شده است.
مردم این نفع را چگونه احساس کنند؟
قیمت محصولات این شرکت نسبت به سایر تولیدات در این حوزه پایینتر است؛ بهویژه اینکه نرخ پارچه را در استان یزد نسبت به دو سال گذشته کاهش دادهایم. در یزد، قیمت پارچه افزایش نیافته و در تمام شعب یزدباف، قیمتها پایین نگه داشته شده است. این موضوع در یک بررسی میدانی از سوی رسانهها قابل پیگیری است.
یعنی با زیان در حال فروش محصولات هستید؟
خیر. با سود معقول محصولات را عرضه میکنیم.
این سود معقول چند درصد است؟
بین ۱۰ تا ۱۸ درصد است. در حالحاضر کارخانه به سود معقول رسیده و تمام بدهیهای معوق خود را بهروز کرده است. اسفند سال گذشته رئیس شعبه فردوسی بانک ملی و کارشناسان آن، سفری به استان یزد داشتند و وضعیت فعالیت کارخانه یزدباف را بررسی کرده و گزارش ارائه دادند.
یزدباف درحالحاضر بدهی معوق دارد؟
خیر بدهی معوق ندارد.
پس چرا نام محمد ضرابیه و شرکت یزدباف در فهرست ابربدهکارانی که بدهی خود را نمیپردازند، آمده است؟
این را از بانک ملی بپرسید. در طول سال گذشته، بدهیهای معوق این شرکت پرداخت و بهروز شده که نامههای آن موجود است و هماکنون آن را در اختیار شما قرار میدهیم.
در رسانهها از محمد ضرابیه و ۶ شرکتی نام برده شده که درباره آنها معتقدند فقط در حد سوله و کاغذی بوده و تسهیلات کلان از بانک ملی دریافت کردهاند. در حالحاضر، وضعیت فعالیت این شرکتها چگونه است و چرا بدهی مربوط به تسهیلات این شرکتها پرداخت نمیشود؟
تمام این شرکتها فعالیت دارند و سولهها خالی و کاغذی نیستند.
شرکت یزدباف فقط ۱۳۰ هزار متر سالن با تجهیزات بسیار دارد و هزار نفر شاغل در کارخانه آن فعالیت دارند و بیش از هزار نفر را در کسبوکارهای خانگی (زنانی که در منزل سفارشات را میدوزند و تحویل میدهند.) مشغول به کار کرده است.
شرکت بهمن که در حوزه یخچالسازی با برند فیلور فعالیت دارد، ۲۳۰ هزار متر زمین و ۷۰ هزار متر ساختمان دارد که در آن حدود ۳۰۰ کارگر مشغول بهکار هستند. البته این کارخانه به دلایل متعدد که به بخشی از آنها اشاره کردم، مشکلاتی دارد که امیدواریم امسال رفع شده و سال آینده شاهد رشد تولید مناسب در این شرکت باشیم.
یعنی تولید در این کارخانه متوقف شده است؟
خیر. تولید در این شرکت جریان دارد. مشکلات کارخانه بهمن به کمبود نقدینگی برمیگردد که قدرت سرمایهگذاری برای آوردن قالبهای جدید را از ما گرفته است. این شرکت در حالحاضر زیان انباشته دارد، چون همانطور که گفتم، سرازیر شدن کالاهای خارجی و از جمله انواع یخچال و فریزر در بازار به برکت ارزهای حاصل از فروش نفت سبب شد بخش بزرگی از صنعت داخل تعطیل شود. شرکت بهمن، اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ راهاندازی شد. من در این شرکت، یک مدیر هستم و صاحب کارخانه نیستم. ۵۲ درصد سهام شرکت بهمن برای بنیاد صدوق گروه توسعه اقتصادی تدبیر وابسته به ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) است و مدیران این شرکت را این بنیاد تعیین میکند.
سهم شما در شرکت بهمن و یزدباف چقدر است؟
من و همه خانواده ضرابیه، کمتر از ۲.۵ درصد در شرکت بهمن سهم داریم. سهامداران شرکت بهمن ۶ هزار نفر هستند. در شرکت یزدباف هم شاید این سهم به ۴ درصد برسد، زیرا این شرکت هم ۸ هزار نفر سهامدار دارد و سهم بنیاد صدوق در این شرکت ۲۰ درصد است.
در سایر شرکتها وضعیت تولید چگونه است؟
شرکت پلاستیران، در حوزه قطعات پلاستیکی فعالیت دارد و محصولات این شرکت نیازهای بخش خودروسازی، کشاورزی، پتروشیمی و… را تامین میکند. اشتغالزایی انجامشده در این شرکت نیز حدود ۲۷۰ نفر است.
تمام شرکتها در بورس حضور داشتند اما هنگامی که به زیان انباشته رسیدند، از بازار سرمایه حذف شدند. البته پلاستیران همچنان در بورس فعال بوده و سودده است و تمام بدهیهای این شرکت به بانک از سال ۹۸ بهروز شده است و فقط حدود ۶ میلیارد تومان از بدهیهای آن باقی مانده که در قالب تقسیط در حال پرداخت است.
سهم خانواده ضرابیه در این شرکت چقدر است؟
حدود ۱.۵ درصد. در شرکتها بیشتر بخش مدیریت با من است، چون جز تولید کاری دیگر بلد نیستم.
از شرکت چهارم بگویید.
شرکت چهارم، طارق تجارت است که حدود ۱۰ سال قبل فروخته شده و بهدلیل بدهی در گرو بانک ملی بوده است. فروش آن رسمی انجام شده و بانک ملی هم در جریان این فروش به فرد دیگری بوده است. قسطهای آن پرداخت شده است. این کارخانه حدود ۱۰ میلیارد تومان قیمتگذاری میشود و بدهی آن به بانک ملی حدود ۶۰ میلیون تومان است که شاید مبلغی از آن معوق شده باشد. به هر حال این کارخانه ۱۰ سال پیش فروخته شده و اصلا ۶۰ میلیون تومان عددی نیست که بخواهد اعلام شود.
شرکتهای دیگر چطور؟
شرکتهای پنجم و ششم، ایرانبرک و نوپوش هستند. من هیچ زمانی از اعضای هیاتمدیره این دو شرکت نبودهام. سهام شرکت ایرانبرک پس از انقلاب بین یزدباف، پلاستیران، گروه بنیاد صدوق و… تقسیم شد که حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد از سهام آن را دارند. ۲۰ درصد از سهام این شرکت هم متعلق به بانک سپه و حدود ۶ درصد آن برای بانک ملی است. هنگامی که این شرکت را حدود ۱۵ سال قبل خریداری کردیم، بانک سپه عضو هیاتمدیره و مدیر این شرکت بود. در ادامه با مدیر بانک سپه از کارخانه بازدید داشتیم. این بازدید زمانی بود که کارخانه در حال خراب شدن بود. بانک سپه اعلام کرد کارخانه و تولید منحل شود. اینجا من مقصر بودم که نگذاشتم منحل و پرونده این شرکت بسته شود.
حالا کارخانه با ۱۳۰ هزار متر زمین و ۳۰ هزار متر سالن در رشت قرار دارد و بهتازگی حدود ۲۰۰ نفر از زنان این شهر را به استخدام درآورده است. این شرکت هم راهاندازی شده و امیدوارم در نیمه نخست امسال، البسه آن (کتوشلوار) مانند قدیم وارد بازار شود. ایرانبرک برای یزدباف کار میکند و شاید بدهی آن به یزدباف، حدود ۱۵ میلیارد تومان باشد اما به شخص من، بیش از این عدد بدهی دارد. به هر حال توانستیم کارخانه را سرپا نگه داریم و مانع تعطیلی آن شویم. سهم خانواده ضرابیه در این شرکت، حدود ۱۸ درصد است. متاسفانه بانک سپه بهدلیل زیان کارخانه، خود را کنار کشید اما امروز که مشکلات را پشتسر گذاشتهایم، تمایل به همکاری دوباره دارد. در این میان، کارخانه هم از زیاندهی خارج شده و نیاز به سرمایه دارد تا تجهیزات اورهال و ماشینآلات نوسازی شوند.
بدهی معوق این شرکت چقدر است؟
مکاتبات برای پرداخت بدهی این شرکت با بانک ملی انجام شده است. اصل وام ۸۰۰ میلیون تومان بوده که ۶۰ میلیون تومان بهره و ۴ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان هم جریمه دیرکرد آن است. کل بدهی شرکت به بانک به ۵ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان رسیده که با توافقهای انجام شده احتمالا از جریمه دیرکرد ۴ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومانی آن مبلغی کسر میشود.
چه زمانی این وام گرفته شده است؟
حدود ۸ سال پیش این وام دریافت شده است.
چرا در این مدت، اقساط وام پرداخت نشده است؟
هنگامی که با دلار ارزان، کتوشلوار از ترکیه وارد ایران میشد، تولیدات این شرکت نتوانست در بازار با آنها رقابت کند و کاهش حجم فروش و افت تیراژ، طی آن سالها، وضعیت امروز را برای شرکت رقم زد. تمام صنایع بهدلیل ارز ارزان و قیمت بالای نفت، از گردونه رقابت حذف شدند. در این دوره، واردات رونق گرفت و از کوچکترین کالاها مانند مهر و دسته بیل گرفته تا سنگ قبر وارد میشد.
نوپوش چه میزان بدهی دارد؟
بدهی شرکت نوپوش، ۲۲۰ میلیون تومان اصل وام و یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان هم جریمه دیرکرد آن است.
میتوان گفت، معضل صنایع در بخش تولید از نیمه دوم دهه ۸۰ آغاز شد؟
دقیقا. دلارهای ارزان و فراوان، صنایع گوناگون را تبدیل به ابربدهکاران بانکی کرد که برخی در میانه راه تولید را تعطیل کردند تا نخواهند به قیمت اعتبار اجتماعیشان، کارخانه را سرپا نگه دارند. فساد و رانت هم در چنین بستری ایجاد شد.
آیا شرکتهای فعال در بخش نساجی و پوشاک، صادرات هم دارند؟
برنامههای زیادی برای این شرکتها تدوین شده است. در حالحاضر قرار است در کنار یزدباف، کارخانهای دیگر برای تامین پارچههای گردباف و کشی برای تولید تیشرت راهاندازی شود. در اینباره با یکی از شرکتهای ایتالیایی قرارداد بسته شده که با همکاری دو شرکت ایرانی و ایتالیایی لباسهای ورزشی و… در ایران تولید و ۵۰ درصد آنها از سوی شرکت ایتالیایی به بازارهای جهانی صادر شود.
قرار است شرکت ایتالیایی در این زمینه سرمایهگذاری پولی داشته باشد؟
بله.
شرایط تحریم فعالیت این شرکت ایتالیایی را در بازار جهانی با مشکل مواجه نخواهد کرد؟
در این بخش یکی از بانکها کمک میکند و این همکاری با واسطه خواهد بود. جدا از این مسئله خود شرکتهای فعال در حوزه پارچه و پوشاک مانند یزدباف به کشورهایی مانند ارمنستان صادرات دارند. طی مذاکراتی که با مقامات این کشور داشتیم، قرار است پوشاک ما از طریق ارمنستان به بازار روسیه صادر شود. نتایج مطالعاتی که کارشناسان بخش تجاری داشتند این است که محصولات ما چه در یزدباف و چه در ایرانبرک میتوانند در تمام بازارهای جهانی حضور داشته باشند و با کالای خارجی وارد رقابت شوند و حتی سود داشته باشند. چنانکه سال گذشته حدود یک میلیون دلار صادرات به ارمنستان انجام شد. تاکید دارم میتوانیم وارد رقابت شویم، همانطور که در کالای خواب توانستیم با محصولاتی مرغوبتر و قیمت رقابتیتر، محصولات ترکیه را از بازار ایران حذف کنیم. این موضوع برای بیش از ۳ سال قبل است که بافت پارچه با یزدباف و دوخت آن با صنعتگران تبریز بود.
در حوزه اشتغالزایی پیشتر تاکید داشتید که بهدنبال ایجاد بسترهای اشتغال حتی برای زنان و مردانی هستید که به هر دلیلی زندانی هستند. در این بخش کاری انجام دادهاید؟
بله. طی مذاکراتی که با سرپرست زندانهای استان یزد داشتیم با تعدادی از زنان زندانی وارد همکاری شدیم و بهازای دوخت هر پیراهن یا شلوار یا هر البسه دیگری، از ما دستمزد دریافت میکنند. همکاری در پوشاک و دوخت خانگی به شکل قراردادی است. بیش از ۳ سال قبل هم بهعنوان پایلوت، کارگاه کوچکی در حوزه دوخت شلوار با سرپرستی دو فارغالتحصیل رشته نساجی از دانشگاه امیرکبیر راهاندازی کردیم که در بازدید گروه ایتالیایی عنوان کردند سرعت دوخت دستی زنان این کارگاه از ماشینآلات صنعتی آنها بالاتر است. امروز حقوق زنان شاغل در این کارگاه بهدلیل مهارتشان دو برابر وزارت کار است. برای رونق تولید و رفع مشکلات نقدینگی باید سرانه کار افزایش پیدا کند. در حوزه اشتغال زنان زندانی، برنامه امسال ما این است که تعداد آنها را از ۳۵ به ۶۰ نفر افزایش دهیم. در اشتغال خانگی هم با حدود ۱۰۰ خانه قرار داریم که در هر خانه بین ۵ تا ۱۵ خانم مشغول دوخت لباس هستند. پارچه به همراه طرح در اختیارشان قرار میگیرد و کالاهای سفارش شده، آماده تحویل میشوند.
برنامه یزدباف در سال ۱۴۰۱ چیست؟
سه برابر کردن دوختودوز، یکی از برنامههای توسعهای یزدباف در بخش پوشاک است و اینکه بهعنوان مثال در دوخت شلوار تک از ۲۰۰ به ۶۰۰ هزار عدد برسیم. در نشستی با مسئولان عنوان کردم در ۵ سال آینده یکی از برندهای جهانی خواهیم بود. آدمهایی مانند من، بهاصطلاح پوستکلفت، زیاد پیدا نمیشود. ۶۰ سال کار و مسئولیتدار داشتم و معتقدم در این درآمدزایی، تمام مردم کشورم سهم دارند. من تولیدکننده هم میتوانم بهراحتی شلوار ۲۰۰ هزار تومانی را چندصد هزار تومان بفروشم و بدهی بانکها را تسویه کنم اما هنگامی که بهاتفاق معتقدیم وضعیت درآمد مردم مطلوب نیست، من تولیدکننده نباید سود زیادی روی کالا بگیرم. تمام شرکتهایی که در آنها مدیریت دارم، سهامی عام هستند. افتخار تولیدکننده به اعتبار اجتماعیاش است، ممکن است در شرکتی ۳ درصد سهم داشته باشم اما ۶۰ درصد حق رای دارم که این به اعتماد افراد برمیگردد. شما ببینید در حال حاضر چه بلایی سر بورس آمده است. چه افرادی با چه ترفندی پول مردم را گرفتند. عدهای به امید سود بیشتر، وسایل ارزشمند خود را فروختند تا در بورس با توجه به تبلیغاتی که شد، سود کنند. چه شد؟ کسانی که در بازار سهام سودهای هنگفت بردند، از کجا به این سود رسیدند؟
شرکتهای تولیدی سود زیادی ندارند اما با تبلیغات سهام شرکتها را بیپایه بالا بردند تا مردم تشویق به خرید شوند، در حالی که ارزش واقعی سهام شرکتها خیلی پایینتر بود. معتقدم در قانون بورس، نرخ سهام برای خردهسهامدار باید بر مبنای بازدهی باشد. افراد ناوارد مثلا هر سهم را ۲ هزار تومان خریدند و وقتی ارزش آن به ۲۰۰ تومان رسید، سرخورده از بازار سرمایه شدند. این سرنوشت تمام سهامداران خرد بود. چه کسی از آن ۲ هزار تومان سود برده، کسی که به کارگزار در بورس هم وعده داده است.
با توضیحاتی که درباره شرکتها ارائه شد، این شرکتها سهامداران زیادی دارند اما فقط نام شما بهعنوان ابربدهکار بانکی منتشر شده است. چرا؟
متاسفانه بله. وقتی از بدهی شرکت بهمن نام برده میشود، صاحب آن من نیستم که اسم من بهعنوان بدهکار آمده است. شرکت بهمن بدهکار است که متعلق به گروه توسعه اقتصادی تدبیر است. ۵ عضو هیاتمدیره دارد و ۵ نفر پشت سفته یا سندی که وام گرفته را امضا کردهاند که یکی از آنها محمد ضرابیه است که سهم او در این شرکت حداقل است.
نامهایی که در این فهرست دیده میشود، بیشتر مربوط به شرکتهای حقوقی بوده و محدود نام افراد حقیقی آمده است. چرا این رفتار دوگانه صورت گرفته است؟
این پرسشی است که باید بانک ملی پاسخ دهد.
آیا برای انتشار فهرست، بانکها بررسی کردهاند که چه بخشی از تسهیلات صرف تولید شده و چه بخشی از سوی کدام افراد حقیقی و حقوقی، خارج از صنعت هزینه شده است؟
با توجه به برخوردی که با بدهکاران شده، بعید است این تفکیک انجام شده باشد. بحث این است که درباره یک شرکت سهامی عام که دارای مجمع است و گزارشها به مجمع داده میشود که سهامداران مختلف دارد، چرا باید این بدهی به پای یک نفر نوشته شود. تمام این شرکتها سهامی عام هستند که درآمدشان و تسهیلات دریافتی آنها از بانکها برای همان واحدهای صنعتی هزینه شده است. اگر امروز شرکت بهمن بیشترین بدهی را به بانک دارد، به این دلیل است که بزرگترین کارخانه یخچالسازی را در کشور ساخته است.
قوانین بانکی چقدر باعث شده امروز نام تولیدکنندگان بهعنوان ابربدهکار منتشر شود؟
در دورهای پیش از انقلاب، بانکها برای پرداخت تسهیلات برنامهای دقیق داشتند و در حالحاضر هم دولت بهدنبال این امر است. بهعنوان مثال، بانکی که هزار میلیارد تومان وام میدهد باید ۴۰ درصد پول را برای تولید در نظر بگیرد و فلان درصد را مثلا برای اموری مانند وام ازدواج پرداخت کند. در حوزه کشاورزی، ساختمانسازی و… نیز درصدها باید مشخص شده باشند. در حالحاضر برای پرداخت تسهیلات این موارد رعایت نمیشود، چون در قوانین بانکی دیده نشده است. این خلأها وجود دارد. امروز ممکن است فردی شرکتی را راهاندازی کند و فردا به بانک مراجعه و بهنام تولید فلان مبلغ وام درخواست و دریافت کند. معوقات بانکی و بدهیهای کلان در این بخشها هزینه شده است. در تولید واقعی شاهد این نوع بدهیهای کلان نیستیم.
تورم و شرایط اقتصادی در شکلگیری ابربدهکاران چقدر نقش داشته است؟
شکی نیست تورم سببشده ارزش پایه پولی کشور افت کند و وضعیت معشیت مردم با چالش روبهرو باشد.
آیا میتوان گفت اگر تورم نبود نیاز به تسهیلات کمتر بود؟
در تورم تسهیلات به نفع وامگیرنده است اما در شرع آمده که دو طرف باید در سود و زیان شریک باشند. در دورهای شرکتهای تولیدی زیان کردند اما در این زیان بانکها شریک نبودند. حالا که به سوددهی رسیدهاند، بانکها در حال زیان هستند، زیرا تورم ۴۰ درصد است اما سود بانکی بیش از ۱۸ درصد است و با توجه به مبلغی که بهعنوان سپرده بابت پرداخت تسهیلات نزد بانکها میماند، این سود به حدود ۲۵ درصد میرسد. شاید بتوان گفت مدتی باب شد بدهکاران، پول بانکها را پرداخت نکنند اما این روش ربطی به تولیدکنندگان واقعی مانند یزدباف ندارد.
بدهی اکثر صنعتگران و تولیدکنندگان در مقطعی از زمان معوق شده بود و بدهکار بانک شدند اما درحالحاضر با کاهش حجم ارز و حذف ارز ارزانقیمت از بازار و بهبود یافتن شرایط تولید، در حال بهروز کردن بدهیهایشان هستند.
یکی از گلایهها این است که برخی تسهیلات را بهنام تولید دریافت و در خرید ملک، ارز و طلا سرمایهگذاری کردهاند، در حالی که این تسهیلات باید در بخش تولید در نهایت منجر به رفاه عمومی میشد. آیا این شفافسازی بانک مرکزی در این راستا بوده است.
ما هم این مسئله را قبول داریم اما انتظار بود بین دوغ و دوشاب تفاوت گذاشته میشد. حتما در فهرست دریافتکنندگان تسهیلات، به چنین افرادی برمیخوریم. اما آیا انتظار بررسی کارشناسان بانکی از وضعیت هزینهکرد تسهیلات، انتظار زیادی است؟ آیا میتوان به همین راحتی از آبرو یک فرد چشمپوشی کرد؟
سازمانها و نهادهای مربوطه کجا هستند؟ آنها باید بررسی کنند که در طول این سالها با وجود تمام مشکلات در حوزه تولید ما یک کارگر را تعدیل نکردیم، حقوق معوق نداشتیم، دستمزد کارگران را به موقع پرداخت کردیم.
ممکن است پول تامین اجتماعی یا دارایی را نداده باشیم و معوق شده باشد اما حقوق کارکنان خود را پرداخت کردهایم. ضمن اینکه تاکید میکنم در این شرکتها به عنوان نمونه، محمد ضرابیه، مدیر بود، صاحب کارخانه نبوده است. شرکتها سهامدار دارند و نفع و ضرر شرکت برای آنهاست.
با توجه به فعالیت مستمری که در صنعت داشتهاید فکر میکنید چند درصد از این تسهیلات که باید در تولید هزینه میشده در جای دیگر هرز رفته است؟
بانکها باید در اینباره اظهارنظر کنند.
انتشار فهرست بهمنظور همین شفافسازی بوده است.
اگر قرار بر شفافسازی بود، از شرکتهایی که ۵۰ سال سابقه تولید در صنعت دارند بهعنوان شرکتهای کاغذی نام برده نمیشد. پس آنها نسبت به اطلاعاتی که میدهند، صادق نیستند.
یعنی بدون مطالعه فهرستی انتخاب و منتشر شده است؟
هر طور که شما برداشت کنید. آنها بیش از هرکس دیگری به اطلاعات موردنیاز دسترسی دارند و نمیتوانند بیخبر نسبت به این مسائل باشند. همه پرونده را داشتهاند و بازدید کردهاند، چطور یکباره منتشر شده است؟
هر نوع نزاع و جدل در حوزه اقتصاد اشتباه است. شرکتها به بانکها بدهکار هستند. دو طرف باید مذاکره کنند و شرایط را بسنجند و بهترین راهکار را در پیش بگیرند، چون هر دو طرف به یکدیگر نیاز دارند و همکاریهای تولید و بانکها ادامه دارد و خواهد داشت. منابع مالی بانکی باید به کمک تولید بیاید و تولیدکننده باید سود تسهیلات را در زمان مقرر بپردازد؛ بنابراین در انتشار فهرست ابربدهکاران بانکی، شفافسازی لازم انجام نشده است. اگر هر یک از خوانندگان از مطالب و اسناد ارائهشده در این گفتوگو قانع نشدند، حاضر هستیم از آنها دعوت کنیم تا از تکتک شرکتها و کارخانههای تولیدی که بهعنوان شرکتهای کاغذی از آنها اسم برده شده، بازدید داشته باشند. بانکها برای روشن شدن افکار عمومی باید درباره این ابربدهکاران توضیحات بیشتری اعلام میکردند، بهویژه برخی شرکتها که بدهیشان بهروز شده و وام معوق شده ندارند.
فراموش نکنیم شرکتی که تازه از حالت زیانده خارج شده نیاز به تامین سرمایه در گردش دارد و اینجا طبیعی است که بانکها باید به کمک صنعت بیایند. صنعتگر تلاش میکند کارخانه از حالت زیاندهی خارج شود و هنگامی که این امر رخ داد برای ادامه فعالیت نیاز به کمک برای تامین نقدینگی دارد. در همه کشورها اینگونه است. امروز این شرکتها در آستانه سوددهی قرار دارند.
میگویند شما که از سهامداران بانک سامان هستید، چرا از بانک ملی تسهیلات گرفتهاید؟
یزدباف ۶۵ سال عمر دارد و وقتی کارش را شروع کرد، هنوز بانک سامان متولد نشده بود. همه شرکتها عمرشان از بانک سامان بیشتر است. معمولا شرکتها در بانکهای مختلف حساب دارند و با هر کدام بیشتر کار کنند، از همان بانک تسهیلات میگیرند. به نظرم کسانی که این استدلال را دارند، خیلی اطلاعات کاملی در اختیار نداشتند.
در پایان اگر حرفی باقیمانده، بفرمایید.
اگر قرار باشد به همین راحتی آبرو افراد ریخته شود خودمان بستر را برای رفتن افراد توانمند آماده کردهایم.
چرا افراد مبادرت به خارج کردن سرمایههای خود از کشور میکنند؟ نباید با آبروی افراد بهدلیل بیتوجهی، کمتوجهی یا اغراض خاص دیگر بازی کرد، امام صادق علیهالسلام میفرمایند: حفظ آبروی مومن از زیارت کعبه مهمتر است. در صنعت باید مواظب عاشقان تولید باشیم و هر دولتی باید از این نهال مواظبت کند. در تولید هم لازم است بهرهوری افزایش پیدا کند تا صنعت به سوددهی برسد.
امروز افراد توانمند حاضر به کار در تولید نیستند و ترجیح میدهند در کارهای آسانتر و با درآمد مانند تجارت بیشتر فعالیت داشته باشند که این فرهنگ و نگرش باید تغییر کند.
شاید در حوزه سودآوری در صنعت ذکر این نکته هم ضروری باشد کارخانجاتی که در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ با ۸۰ درصد ظرفیت خود فعالیت داشتند، بهطور قطع به سود معقول دست یافتهاند. سود با فعالیت بالای ۸۰ تا ۸۵ درصدی واحد صنعتی بهدست میآید. فعالیت داشتن با کمتر از این ظرفیت، سودده نیست.
تولید فرمولهای خود را دارد و فردی که میخواهد تولید را مدیریت کند، به شرطی موفق است که این موضوعات را جزبهجز پیگیری کند.
ارسال نظر