کودک مشهور حمله داعش به مجلس + عکس
پدر کودک مشهور حمله تروریستی داعش به مجلس گفت: هیچ کس به ما کمک نکرد، حتی آنها که قول داده بودند.
«عماد» کودک دو سالهای که ١٧ خردادماه سال گذشته در حمله تروریستی به مجلس تصویرش در سطح جهانی منعکس شد، حالا یک سال بزرگتر شده است. او که از بدو تولد به بیماری« ام.پی.اس» یک نوع بیماری متابولیکی و نادر مبتلا بود، بعد از ٥ عمل جراحی هنوز هم سلامتی نسبیاش را به دست نیاورده است.
با این حال بعد از اینکه عکس کوچکترین نجاتیافته از دست داعشیها منتشر شد، مسئولان و مردم نسبت به آن واکنش نشان دادند تا جایی که قول پیگیری وضعیت و درمان فوری او در دستور کار قرار گرفت. امروز به مناسبت سالگرد این حادثه تلخ، آخرین وضع عماد را از زبان پدر او میخوانید
یک سال از حمله تروریستی به مجلس میگذرد و حالا عماد سه ساله شده است، چیزی از حادثه آن روز در ذهنش مانده؟
عماد به خاطر بیماریش از لحاظ کلامی و گفتاری مشکل دارد و نمیتواند احساساتش را بیان کند اما بعد از آن حادثه انگار ترس و وحشتی در وجودش است. از آن روز به بعد اصلا دوست ندارد در جمع برود و اگر در یک جمع شلوغ قرار بگیرد، فرار میکند؛ در صورتی که تا قبل از آن روز این واکنشها را در جمع نداشت و با بچههای دوستان و اقواممان بازی میکرد.
خودش عکس معروفش که از پنجره آویزان شده بود را دیده است؟
بله؛ آنقدر تصویرش در رسانهها و تلویزیون پخش شد که به طبع عکسش را دید. وقتی عکس یا فیلمی از خودش میبیند، ساکت میشود و به صحنهها دقت میکند. الان هم هر وقت دوربین میبیند از واکنشش متوجه میشوم که یاد آن روز میافتد.
یعنی ژست میگیرد و خوشحال است یا نه دوربین او را میترساند؟
فکر میکند که بابت آن واقعه است که دوباره از او عکس میگیرند.
همسر و فرزند شما آن روز برای کمک گرفتن از نمایندگان مجلس به ساختمان بهارستان رفته بودند. چه چیزی از ١٧ خرداد سال گذشته در ذهن خود شما مانده است؟
عماد از وقتی که به دنیا آمد، در بیمارستان بود. تا چند ماه پیش هم بیمارستانها خانه اول او بود. ما مدتها بود که برای هزینههای درمانش به بهزیستی و کمیته امداد میرفتیم تا کمک بگیریم.
تا اینکه یکی از دوستانم به ما پیشنهاد داد تا مشکلمان را با نمایندگان مجلس مطرح کنیم تا شاید بتوانند برای پسرم کاری انجام دهند.
ما ساکن گرگان بودیم ولی برای پیگیری کارهای پسرم به تهران آمدیم. یکی روز قبل از آن حادثه میخواستیم به شهر خودمان برگردیم که به ما زنگ زدند و گفتند که فردا به ساختمان بهارستان بیایید؛ همین هم شد که ماندیم و آن روز این اتفاقها برای همسر و پسرم افتاد.
زمانی که عکس عماد در حادثه تروریستی مجلس رسانهای شد، مشکل فرزندتان به گوش مسئولان و مردم رسید. این اتفاق چه تاثیری در درمان عماد داشت؟
راستش من همیشه سر نمازم دعا میکردم که خدایا یک کاری کن که درد من به گوش وزارت بهداشت برسد؛ اما انگار اشتباه از خدا خواستم چون خدا خواست و با رسانهایشدن عکس عماد مشکل من به گوش وزیر بهداشت رسید. بعد از رسانهایشدن عکس عماد از وزارت بهداشت با ما تماس گرفتند و گفتند که آقای وزیر میخواهد عماد را ببیند. ایشان هم چشمان عماد را معاینه کردند و گفتند که خدا را شکر بیماری به چشمانش نزده است. بعد هم به ما نامه دادند که او را به بیمارستان شریعتی ببریم و به فوریت تحت درمان قرار بگیرد.
آقای اسماعیلنژاد شما میگویید با نامه وزیر بهداشت هم کاری برای شما انجام ندادند. این موضوع را پیگیری نکردید؟
ما قبل از این موضوع مدتها درگیر آزمایش و چکاپهای عماد بودیم تا او را برای آنزیمدرمانی و پیوند مغز استخوان آماده کنیم. اما بعد از این موضوع که وزیر بهداشت پسرم را معاینه کرد یک پزشک جدید به ما معرفی کردند و ما دوباره سه ماه تمام درگیر آزمایشهای مختلف شدیم. در حالی که به ما قول داده بودند به فوریت کارهای پسرم را انجام دهند، اما این اتفاق نیفتاد.
بعد از این حادثه نمایندگان مجلس پیگیر کارتان نشدند؟
نمایندگان گرگان حتی یک تماس هم با ما نگرفتند که بگویند عماد کودک این شهر است و ما هم نمایندگان این شهر هستیم و تا جایی که از دستمان بر بیاید کمک میکنیم! همان موقع هم ما از نماینده مجلس شهر همجوار گرگان آقای نور قلیپور نماینده مردم ترکمن و بندرگز کمک گرفتیم. من عکس پسرم را سر در ورودی استان مازندران دیدم که به او افتخار میکردند که او از خطه شمال کشور است اما نمایندگان شهرم حتی یکبار حال ما را نپرسیدند.
چرا از فضای مجازی کمک نگرفتید؟ به هر حال شناختهشدن و شهرت عماد بعد از انتشار آن عکس مردم را هم تحتتاثیر قرار داد. الان خیلی از خانوادهها که کودک بیماری دارند در فضای مجازی از مردم و خیّران کمک میگیرند.
بعضی وقتها موضوعات مشمول مرور زمان میشود و از ذهن مردم هم پاک میشود. آن زمان که عکس عماد رسانهای شد، خیلی از مردم و موسسات خیریه برای کمک به ما تمایل نشان دادند؛ اما وزارت بهداشت اعلام کرد که عماد را به فوریت تحت درمان قرار میدهند و نیاز به کمک هیچکس نیست. به نظر شما اگر من جداگانه در شبکههای اجتماعی به دنبال کمکهای مردمی بودم، فکر نمیکردند که من کیسه دوختهام و از بیماری فرزندم سوءاستفاده میکنم؟!
در این یک سال زندگی خودتان چقدر تحتتاثیر ماجرای عماد قرار گرفت؟
به ما گفتند برای روند درمانی عماد باید از گرگان به تهران بیاییم. ما هم به پایتخت کوچ کردیم و به این دلیل که کاری در تهران پیدا نکردم، مجبور هستم در گرگان کار کنم و در رفت و آمد باشم. راستش آنقدر درگیر کارهای عماد بودهایم و انرژی صرف کردم که حس میکنم دو فرزند دیگرم را فراموش کردهام.
هنوز هم امید دارید؟ یا از خدا چیزی میخواهید؟
من همه چیز را به دست خدا سپردهام و میدانم او خودش صلاح کار بندگانش را میداند.با همه اینها بعد از این اتفاق با خانوادههای زیادی آشنا شدم که کودکانشان همین بیماری را دارند. کلا تعداد بیماران «امپیاس» در ایران زیاد نیست. ما یک گروه در شبکههای اجتماعی داریم و الان حدود صد نفر از این بچهها در این گروه عضو هستند تا خودمان به یکدیگر کمک کنیم.
ارسال نظر