به گزارش اکونا پرس،

جنگ با خود نابودی و نیستی به همراه می‌آورد، جنگ بلایی است خانمان‌سوز که شاید اثراتش تا سال‌ها بعد همچنان باقی مانده و همچون داغ زخمی ماندگار، اسباب دل‌آزردگی مردم را فراهم کند. جنگ‌ها همچنین شهرها را به مکان‌هایی خالی از سکنه تبدیل می‌کنند، جایی که تنها ارواح رفت و آمد داشته و نشانی از حیات بر خود نمی‌بینند. داستان شهر ارواح امروز ما نیز از یک جنگ خشونت‌بار آغاز شده است. جنگی که شهری چند هزار نفره را مبدل به بزرگترین شهر ارواح جهان کرد، شهری در این زمینه حتی از شهر معروف «پری‌پیات» در اوکراین هم پیشی گرفته و نام خود را به شهرت رسانده است. 

سقوط اتحاد جاهیر شوروی تبعاتی برای این کشور و دیگر همسایگان آن به همراه داشته و بخش اعظم اروپای شرقی را در یک بی‌نظمی و آشفتگی کامل فرو برد. به دنبال فروپاشی شوروی سابق، پیکر عظیم این کشور دستخوش تغییر و تحولاتی متعدد شده و شاهد خودمختاری مناطقی بود که تا دیروز بخشی از این کشور بودند. یکی از این مناطق به نام جمهوری «ناگورنو- قره‌ باغ» (Nagorno-Karabakh) بود که در عمل بخشی از جمهوری آذربایجان به شمار می‌رفت. بخش قابل توجهی از ساکنان این خطه را نیز ارامنه تشکیل می‌دادند.

اما وقوع پاره‌ای اتفاقات سبب شد وضعیت این جمهوری تازه تأسیس رو به وخامت گذاشته و در این میان تعدادی از شهرها قربانی حملات گروه‌های درگیر شوند. یکی از این قربانیان شهر «آق‌دام» (Agdam) بود که آتش جنگ آن را به مرز نابودی کشانده و بعد از آن به کل متروکه شد و اکنون سال‌ها است که به ندرت نشانه‌ای از حیات در آن مشاهده می‌شود.

شاید شما پیش‌تر در مورد شهر آق‌دام چیزهایی شنیده باشید، شهری که بیش از سیصد سال پیش (در اواخر دهه‌ی ۱۷۰۰) بنیان نهاده شد و با این حساب نه قدمت چندانی دارد و نه در خلال سال‌های شکل گیریش، مرکز رویدادهای مهم تاریخی یا حوادث شگفت‌انگیز بوده است. با این وجود، این پیشینه نتوانست جلوی کشیده شدن پای این شهر به جنگی فراگیر را گرفته و به دنبال جنگ ناگورنو- قره باغ، سکنه آن ناگزیر از جلای وطن شده و به دیگر شهرهای دور و نزدیک آذربایجان نقل مکان کردند. اکنون و ۲۵ سال بعد از این یورش وحشیانه، این شهر هنور هم رخت عافیت به تن نکرده و علی‌رغم آرامش نسبی، همچنان بی‌رمق باقی مانده است، به طوری که بسیاری آن را شهر ارواح معرفی می‌کنند. 

در زمان رونق، این شهر در کار تولید کره، نوشیدنی و البته ساخت ماشین‌آلات بود. شهری که اگرچه هیچ ویژگی یا حضور نظامی خاصی نداشت، اما به‌عنوان مرکز ناحیه «آق‌دام رایونی» (Agdam Rayon) شناخته شده و به دلیل حضور جمعیت قابل توجه ارامنه، ناخواسته مرکز مناقشه دو گروه شد.

ناگورنو- قره باغ خود یک ناحیه کوچک محصور در خشکی بود که در غرب جمهوری آذربایجان واقع شده و در عین حال ادعای خودمختاری می‌کرد. از سوی دیگر جمعیت قالب این بخش را ارامنه تشکیل داده و از حمایت ارمنستان برخوردار بودند که به ویژه از گروه‌های شورشی ارمنی این منطقه حمایت می‌کرد. در این میان ارمنستان مدعی بود این ناحیه بخشی از قلمروی باستانی ارمنستان است که تاریخش به قرن چهارم پیش از میلاد بازمی‌گردد. این ادعا یکی از دلایل بروز مناقشه‌ای گسترده در این منطقه شد. ادعاها کم کم جای خود را به حملات شدیدتر داده و در فاصله ماه‌های ژوئن تا آگوست سال ۱۹۹۳ رنگ جدی‌تری به خود گرفت. در آن زمان جمهوری آذربایجان از این منطقه به‌عنوان سدی برای محافظت از خود در مقابل ارمنستان استفاده می‌کرد. در عین حال ارمنستان نیز براین باور بود که آذربایجان در تدارک تهاجمی گسترده از سمت این شهر است و همین سوءتفاهمات زمینه‌ساز قربانی شدن این شهر شد.

در تابستان همان سال ده هزار ارمنی به همراهی نیروهای قره باغ روانه این منطقه شدند. شاید ورود نیروهای نظامی خرابی چندانی به بار نیاورد، اما حملات سنگین توپخانه کار ناتمام آن‌ها را به انجام رساند. درواقع نیروهای نظامی از ترس بازپس گیری شهر توسط آذربایجان، با هرچه در دست داشتند به تخریب و نابودی شهر پرداختند. هرچه در این میان از تخریب و ویرانی جان سالم به در برد، از بناها جدا شده و روانه شهر «استپاناکرت» (Stepanakert) شد، یعنی بزرگترین شهر و پایتخت ناحیه ناگورونو- قره باغ.

گلوله باران این شهر بسیاری از ساختمان‌های آن را به تلی از سنگ و آجر تبدیل کرد، در حالی که بسیاری دیگر در آتش کینه مهاجمان سوختند. در خلال این تهاجم وسیع، همه‌ی ساکنان شهر ناگزیر به ترک خانه و کاشانه‌ی خود شدند. به محض خالی شدن شهر، نیروی نظامی ارمنستان از روی کینه و عداوت اغلب ساختمان‌های باقی مانده از شهر را تخریب کرده و اینگونه این شهر دیگر هرگز به شکل سابق برنگشت.

در مجموع به نظر می‌رسد تمامی محاسبات و طرح‌های ارائه شده از سوی آذربایجان اشتباه از آب درآمد، به‌طوری که تنها تعداد کمی نیرو برای محافظت از شهر باقی مانده بود و در آن زمان آمار سربازانی که ترک خدمت کرده و می‌گریختند، بسیار بالا بود. در واقع هرکسی در این منطقه برای گریز از مصائب جنگ بار سفر بسته و در پایان تابستان بیش از صدهزار نفر از این ناحیه کوچ کرده بودند.

بعد از اینکه خیال نیروهای ارمنی از تخریب کامل این شهر آسوده شد، پیشروی خود را به سمت شهرهای دیگری همچون «فضولی» (Fizuli)، «جبراییل» (Jebrail) و «زنگلان» (Zangelan) ادامه داده و آن‌ها نیز یکی بعد از دیگری به سرنوشت آق‌دام دچار شدند. در پایان آن تابستان شوم، هم جمهوری آذربایجان پنج منطقه خود را به ارمنستان واگذار کرده بود و هم بسیاری از مردم این مناطق قربانی جنگ شده بودند.

امروزه تنها اسکلت‌‌های گلوله باران شده و در هم شکسته‌ای از ساختمان‌های این شهر باقی مانده است. در این میان بنای مسجد سابق شهر که به سختی آسیب دیده، هنوز پابرجا است. این مسجد روزگاری به‌عنوان محل نگهداری دام مورد استفاده قرار داشت.

هرچند این منطقه مدت چندانی درگیر این منازعه و جنگی فی‌مابین نبود. اما به هر حال آق‌دام تاوانش را داده و اکنون به شهر ارواح تبدیل شده است. شهری که این روزها به‌عنوان منطقه حائل بین نیروهای نظامی دو کشور ارمنستان و آذربایجان شناخته می‌شود. همچون بسیاری دیگر از مکان‌های این چنینی، پوسته خالی از ضرباهنگ زندگی این شهر تا به امروز باقی مانده، اما همچنان مخروبه و خالی از سکنه است. با وجود اینکه ارمنستان ادعایی نسبت به این ناحیه مطرح نکرده و کسی از ارامنه در آن سکونت نگزیده‌اند، اما همچنان این محل به دلیل وضعیت موجود به حال خود رها شده است. امروزه از این شهر به جز نام و یک لقب چیز چندانی باقی نمانده است، با این حال تیم فوتبال آن شاید آخرین چیزی باشد که همچنان نام آغ‌دام را به دیگران یادآوی می‌کند. تیمی که به‌عنوان میراث این شهر در لیگ برتر جمهوری آذربایجان بازی می‌کند.

با این حساب چندان جای تعجب نیست که نام این شهر با نام ارواح مترادف شده و از سوی دیگر به خاطر سرنوشت تیره و تارش، نگاه دوست‌داران گردشگری سیاه را نیز به خود جلب کرده است. هرچند اکنون خبری از جنگ نیست، اما مناقشات موجود هنوز فرصتی برای بازدیدکردن از این مکان را برای علاقمندان مهیا نکرده است. در این سال‌ها تنها گهگاه جویندگان ماجراجوی گنج شجاعت به خرج داده و به جستجوی بقایای شهر پرداخته‌اند. باید منتظر بود و دید چه زمانی ارواح ساکن این شهر فراموش‌شده جای خود را به انسان‌های زنده و جریان پرشور زندگی می‌دهند.