ماجرای «زامبیها» در ایران چیست؟+عکس
آرمان شیشهگر ازجمله نخستین خانمهایی است که فعالیت در عرصه باستانشناسی را آغاز کرد و این روزها روزگار بازنشستگی خود را سپری میکند. او در دانشگاه تدریس میکند و همکاریهایی با سازمانها در حوزه کاوش و باستانشناسی دارد.
در ادامه قسمتی از گفتگوی با این زن فعال در زمینه باستان شناسی را می خوانید.
در عرصه باستانشناسی درصدد بررسی عوامل مختلف استقرار بر آمدید و حتی به بررسی و طبقه بندی و مقایسه سفال عیلام نو در محوطه باستانی جوبجی رامهرمز پرداختید. از مقایسه این نقوش و آنچه که توانستید به دست بیاورید برایمان بگویید. سفالهای عیلامی چه چیزهایی برای گفتن به ما داشتند؟
در گذشته عرف بر آن بود که همراه مردگان هدایا و اشیا مختلفی دفن میکردند. در برخی از جوامع از همان ابتدا این هدایا و اشیاء را همراه با مرده دفن میکردند اما در دوران عیلام بر این عقیده بودند که مردگان بعد از مرگ دوباره بازمیگردند از این رو بازماندگان علاوه بر هدایایی که همراه با مرده در قبر، دفن میکردند تا مدتها نیز برای مردگان خود پیشکش میبردند. این پیشکشها از آب و روغن گرفته تا گوشت و هر آنچه که در زندگی عادی مورد استفاده قرار میگرفت را شامل میشد. به طور مثال امروزه، خرما روی قبرها میگذاریم اما در دوره عیلام یک ظرف روغن یا آب بر روی قبر میگذاشتند. از دوره عیلامی در مناطق مختلفی مانند شوش، رامهرمز و نقاط دیگر شاهد انواع سفالها و هدایای تدفینی هستیم.
در زمان عیلامیها، در بیشتر مواقع این هدایا و پیشکشها شامل روغن و آب میشود؛ چراکه در آن زمان معتقد بودند مردهها همیشه تشنه هستند و زندهها باید به آنها آب و غذا برساند تا آنکه آنها هوس نکنند مجدداً به دنیای زندهها بازگردند. این گونه به نظر میرسد که ترس از مرگ و مردگان همیشه با زندگی انسان عجین بوده است. به نوعی میتوان گفت در آن دوره تلاش میشد تا مردگان در قالب زامبیها به دنیای زندهها باز نگردند.
از یافتههایی که به دست آمده میتوان به این نتیجه رسید که آنها سعی داشتند با پیشکشهایی که به مردگان ارائه میدادند مانع بازگشت دوباره آنها به دنیای زندگان شوند. تعدادی از این ظروف ظرفهایی هستند که در زندگی روزمره نیز مورد استفاده قرار میگرفتند به طور مثال در ظرفی که خودشان آب مینوشیدند، آب میریختند و بر سر مزار مادر فوت شده خود میبردند.
آیا طی کاوشهایی که انجام دادید، سفالها یا ظروف خاص نیز به دست آوردید؟
چند نمونه خاص ظروفی که لعاب روی آنها بود، پیدا کردیم. همچنین کوزههای کوچکی پیدا کردیم که در شاخه سفالهای بسیار خاص قرار میگرفتند. در میان سفالهایی که پیدا کردیم چند نمونه سفال دوقلو و سه قلو پیدا کردیم که نمونههای آن در حفاریها کمتر دیده شده بود و در بیشتر مواقع کوزههای تکی پیدا میکردیم این درحالیست که این ظروف ۲ یا ۳ ظرف به هم چسبیده را شامل میشد.
ظروف مفرغی که دارای دسته و لوله بود نیز پیدا کردیم که در نوع خود خاص بود. آتشدان و ظرفی که مزین به الههای بود که دم ماهی داشت نیز ازجمله ظروف خاصی بود که طی کاوشها در رامهرمز پیدا کردم. کشف این ظرف که الهه ماهی روی آن نشسته بود برایم جالب بود چراکه سالها قبل از آن طی یک کاوش غیرمجاز یکی از ظروف اینچنینی از ایران خارج شده و سر از موزه بریتانیا درآورده بود. از این رو در ذهن من باقی مانده بود و هنگامی که نمونهای از این ظرف را پیدا کردم آن را میشناختم. در آن زمان تصور بر آن بود که این شی روی دسته صندلی نصب و گفته میشد از دوره عیلام قدیم است. این درحالیست که پس از کشف این ظروف که ۶ ظرف بودند و در رامهرمز کشف شدند؛ توانستیم بخشی از این اطلاعات را اصلاح کنیم و متوجه شدیم این الهه روی یک ظرف قرار دارد و تاریخ گذاری آن را به دوران عیلام نو رساندیم. تصور من آن است که این ظروف برای مراسم آیینی مورد استفاده قرار میگرفت.
یکی از مهمترین سوابقی که در فعالیتهای شماست ثبت شده کشف آرامگاه دوبانوی عیلامی از خاندان شاه شوتور نهونته پسرانیدد است. در این مقبره با چه اشیایی جالب و منحصر به فردی رو به رو شدید؟
این مقبره در منطقهای پیدا شد که میان دو روستا قرار دارد و روستایی که به آن نزدیک است حدود ۵۰ سال است که شکل گرفته و اصلا اطلاعی از وجود این آرامگاه نداشتند. هنگام ساخت کانال آب و حفاری در این بخش بود که این آرامگاه عیلامی پیدا و حتی بخشهایی از اشیا توسط مردم دزدیده شده بود.
چرا عیلامیها از زامبیها وحشت داشتند؟
در این کاوش با انواع ظروف و اشیاء خاص و انواع ظروفی که از طلا ساخت شده بودند روبرو شدیم. انبوهی از زیورآلات زرین در این مقبره پیدا کردیم . دور مچ دست یکی از این دو بانوی عیلامی یک دستبند پهن متعلق به قرن هفتم قبل از میلاد کشف کردیم که از ۳ تکه مختلف ساخته شده و این قطعات توسط میخهای طلایی مانند پین به هم وصل شدهاند. روی این دستبند نگینهای درشت قرار دارد.
حتی در این مقبره شاهد انگشتر و حلقههای طلایی سادهای بودیم که امروزه دوباره مد شده است و زوجهای جوان هنگام عقد به یکدیگر هدیه میدهد. شبیه این انگشترها و حلقهها، فقط چند نمونه تاکنون پیدا شده که در منطقه شوش بود.
شهر افسانهای هیدلو کجاست؟ چرا باستانشناسان تا این اندازه علاقهمند هستند تا این شهر را پیدا کنند؟
هیدلو یک شهر مهم عیلامی است که از نظر بررسی روابط تجاری در آن دوران بسیار اهیمت دارد. هر پژوهشگر با توجه به اطلاعاتی که دارد یک منطقه را به عنوان شهر هیدلو معرفی میکند. به طور مثال برخی معتقد هستند؛ ارجان همان هیدلو است و برخی معتقد هستند این شهر باید در نزدیکی تخت جمشید یا ایزدلو قرار داشته باشد. هیچ کس نیز دلایل قانع کنندهای برای این انتخاب ندارد چراکه تنها مدرکی که میتوان به آن استناد کرد مدارک بینالنهرین برپایه سالنامههای آشوری است که آن را نواحی کوهستانی دور دست سرزمین عیلام معرفی کردهاند. من نیز این فرض را عنوان کردم که اگر در برخی از اسناد آمده که این شهر نزدیک تخت جمشید است و در برخی اسناد دیگر آمده که در قسمتی از خوزستان قرار دارد پس ممکن است رامهرمز، شهر هیدلو دوره عیلامی باشد.
ارسال نظر