به گزارش اکونا پرس،

خانواده این پسر می‌گویند علاقه او به مار‌ها از سه سالگی و از شبی آغاز شده که خواب مارها را دیده است. او صبح روز بعد خوابش را برای والدینش تعریف کرده، اما آن‌ها زیاد او را جدی نگرفتند تا اینکه پسرشان به طرف جنگل دوید و با دو مار بازگشت که روی بدن او راه می‌رفتند، اما او را نیش نمی‌زدند. از آن روز دوش تقریبا هر روز به جنگل می‌رود و با دوستان جدیدی برمی گردد. او مار‌ها را چند روز نگه می‌دارد، با آن‌ها می‌خورد و می‌خوابد، با روغن ماساژشان می‌دهد و سپس دوباره در جنگل رهایشان می‌کند.
پدرش می‌گوید «ما همه کار کردیم تا او را از مار‌ها دور نگه داریم، به او توضیح دادیم که مار‌ها برای دوستی نیستند و خطرناک هستند اما او به حرف ما گوش نمی‌دهد.»