بخششی که ماندگار شد + عکس
اعضای بدن مرد جوانی که در سانحه تصادف موتورسیکلت مرگ مغزی شده بود زندگی تازهای به چند بیمار نیازمند بخشید. آخرین برگ دفتر زندگی محمد توحیدلو با ایثار و بخشش رقم خورد و خانواده این جوان با اهدای اعضای بدن او لبخند را به چهره 4 بیمار دردمند نشاندند.
بهرام پرنلو دایی محمد که در آخرین ساعتهای زندگی او همراه با خانوادهاش اعضای بدن او را به بیماران نیازمند بخشیدند با بیان گوشهای از روحیه فداکاری این جوان گفت: 35 سال قبل محمد به دنیا آمد. او پنجمین پسر خانواده بود و از 7 سال قبل که پدرش از دنیا رفت سعی میکرد جای خالی او را برای مادر پر کند. علاقه زیادی به مادر داشت و میگفت نباید اجازه بدهیم مادر یک لحظه جای خالی پدرمان را احساس کند. در مغازه الکتریکی که در میدان رهبر باز کرده بود کار میکرد و بسیار آرام و مؤدب بود.
همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند و میگفت تا زمانی که زنده هستیم و میتوانیم باید به دیگران کمک کنیم شاید فردا این فرصت را پیدا نکنیم و خیلی زود دیر شود.
وی ادامه داد: محمد سعی میکرد تا زودتر از ساعت معمول مغازه را تعطیل کند و کنار مادرش برود. علاوه بر مادر توجه خاصی به خواهرانش داشت و سعی میکرد تا آنها کمتر جای خالی پدر را حس کنند. روزی که آن حادثه تلخ اتفاق افتاد ساعت 7 شب بود. محمد سوار بر موتور به خانه بازمی گشت که در بین راه با خودرویی تصادف کرد و زمین افتاد. شدت ضربه به حدی بود که با سر زمین خورد و بیهوش شد. او را به بیمارستان منتقل کردند و وقتی با ما تماس گرفتند بلافاصله همراه برادرانش به آنجا رفتیم. تا چند روز هوشیاری داشت و همه چیز حکایت از این داشت که حال عمومیاش بهتر است اما بعد از 4 روز سکته قلبی کرد. او را به اتاق آی سی یو منتقل کردند و پزشکان 20 دقیقه تلاش کردند تا او را احیا کنند و بعد از آن وقتی قلب شروع به تپیدن کرد به ما گفتند مغز از کار افتاده و محمد مرگ مغزی شده است. سه روز در همین وضعیت قرار داشت و سطح هوشیاریاش کاهش پیدا کرده بود. کاری جز دعا از دست ما بر نمیآمد و مادرش ساعتها از پشت شیشه اتاق به چشمان بسته پسرش خیره میشد تا شاید برای چند لحظه باز شود اما این انتظار بیهوده بود. بعد از سه روز پزشک معالج محمد به ما پیشنهاد اهدای اعضای بدن او را مطرح کرد. تصمیم بسیار سختی بود و میدانستم که مادرش راضی نخواهد شد. با خواهرم درباره اهدای عضو صحبت کردم. او و دیگر خواهرزاده هایم هم عقیده بودیم که با اعضای بدن محمد چند انسان دیگر به زندگی بازخواهند گشت و این بالاترین ثوابی است که میتواند شامل حال انسان شود. با دستور پزشک، محمد به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شد و در آنجا نیز 5 پزشک با انجام معاینات مختلف مرگ مغزی محمد را تأیید کردند و ما نیز اعضای بدن او را به 4 بیمار نیازمند بخشیدیم. این بهترین و مهمترین تصمیم زندگی مان بود و میدانیم که محمد نیز از این تصمیم راضی است و او برای ما همیشه زنده خواهد بود. همه او را به خوش اخلاقی و مهربانی میشناختند و این بخشش نام او را برای همیشه ماندگار کرد و همه ما به وجود او افتخار میکنیم. هیچ لذتی بالاتر از این نیست که چند بیمار نیازمند که زندگی شان به یک عضو حساس بند است با گرفتن این عضو تولد دوبارهای را جشن بگیرند.
ارسال نظر