به گزارش اکونا پرس،

اخیرا خبر می رسد که تصمیم گرفته اید لطف بزرگی در حق ما معلمان بکنید و ساعات کاری ما را در ازای فوق العاده چندرغاز ویژه ای افزایش دهید!

آقای وزیر!

من معلم؛ هیچ افزایش فوق العاده ویژه ای از شما نمی خواهم فقط از شما می خواهم همه آنچه از حق من در سالیان دور و نزدیک سلب شده است را به من برگردانید. فقط این را بدانید آقای وزیر که اگر این بدعتی که شما بنا نهادید تثبیت شود(که به احتمال قوی در صورت اجرا ماندگار خواهد شد)؛ شما با این کار بزرگترین همه آن ظلمهایی که شمردم را در حق معلم خواهید کرد و نامتان و کارتان با قلمی سیاه در میان دفتر بی عدالتی ها و ستم هایی که در حق معلمان شده است؛ نگاشته خواهد شد

من هیچ تشکل صنفی ندارم چون این حق را از من سلب کرده اند.

هیچ  اضافه کاری که حق مسلم سایر کارکنان دولت است را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.

بیمه ی کارآمدی که سایر کارکنان دولت از آن بهره مندند را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.

حق مرخصی یک ماه در سال، عیدانه ویژه، پاداش، کارانه و هزاران حق ویژه که حق مسلم بقیه کارکنان دولت است را ندارم زیرا این حقوق و ده ها حق دیگراز من دریغ شده است.

و از همه مهمتر شان و اعتباری که شایسته جایگاه و مقام معلم است را ندارم؛ زیرا این حق سالهاست که همه روزه از من سلب می شود.

آقای وزیر!

بگذارید داستانی روزمره از زبان مشترک همه معلمان، برایتان تعریف کنم؛

اخیر با اقوام که اکثرا کارمند دولت و یا بخش خصوصی هستند در جایی جمع بودیم، همه از فیشهای حقوقی و درآمد سالانه و برنامه هایشان برای آینده فرزندانشان می گفتند. متاسفانه باید بگویم با وجود اینکه من و همسرم  به لحاظ  سابقه و تحصیلات از همه بالاتر بودیم  ولیکن مجموع درآمد دو نفرمان که معلم هستیم گاه کمتر از نصف درآمد کارمندان سازمانهای دیگر با سابقه و تحصیلات کمتر بود.

آقای وزیر!

من و همسرم شرممان شد که از حقوق مان و برنامه مان برای آینده فرزندانمان بگوییم و به نوعی طفره رفتیم؛ چون واقعا پشتوانه و برنامه ای برای آینده نداریم. البته این شرم برای ما تازگی نداشت، ما همه جا این شرم را تجربه می کنیم؛ وقتی خرید می کنیم؛ وقتی مهمانی می دهیم؛ وقتی نمی توانیم نیازهای فرزندانمان را برآورده کنیم؛ وقتی نمی توانیم اقساط خانه و ماشین را تامین کنیم؛ وقتی می بینیم همکارانمان راننده سرویس مدرسه شده اند و یا بوفه مدرسه را اداره می کنند یا در آژانس کار می کنند و…وقتی می بینیم دانش آموزان مان در فقر و ناامیدی غوطه ورند و توان نجاتشان را نداریم؛ وقتی روزانه بارها مجبور می شویم دروغها و تضادهای کتب درسی را به خورد دانش آموزان بدهیم و از چشمهایشان تمام سوالات بی پاسخ را بخوانیم ... این شرم جزئی لاینفک از زندگی ما شده است.

آقای وزیر!

سرتان را درد نیاورم  !

می دانم مسئولیت تان سنگین است و فرصت شنیدن داستان های پیش و پا افتاده ما معلمان را ندارید؛ ما معلمانی که در پیروزی انقلاب در صف اول بودیم؛ در زمان جنگ در صف اول بودیم و دو ساعت تدریس اضافه را برعهده گرفتیم تا از دولت حمایت کنیم (و با وجودی که سالهاست جنگ تمام شده هنوز آن دوساعت بر دوشمان است)؛ ما که در زمان انتخابات همواره در صف اولیم (و بماند که به دلیل همین حمایت ها که از دولت کردیم  چه شماتت ها که از جانب کارمندان سایر سازمانها و مردم نمی شنویم…).

آقای وزیر!

گفته می شود که معلم کم کار می کند ( نیمه وقت و یا پاره وقت است ) برای همین دستمزدش پایین است!

خواهش می کنم سری به سایر ادارات دولتی بزنید و مقایسه کنید حجم کارمفید و سختی کارشان را با کار نفسگیر معلمان…

بد نیست بدانید که در چند سال اخیر در استان مان به لطف مسئولین با اجرای طرح پنجاه دقیقه ای عملا هفت ساعت حضورمان در مدرسه شش ساعت محاسبه می شود و…

و در نهایت آقای وزیر!

گویا شما از حقوق پایمال شده معلمان باخبر شده اید و تصمیم گرفته اید به عنوان مدیر و مسئول  این  بزرگترین و مهمترین وزارتخانه دولت،  افزایشی در فوق العاده ویژه، به معلمان اختصاص دهید تا هم مشکلات معلم و آموزش و پرورش را حل کنید! و هم مشکلات بقیه کارکنان دولت که همیشه از کم کاری معلمان گله مندند و نالان از حجم زیاد و سختی فراوان کارشان در مقابل کار سخیف معلمان!

البته گاه شنیده می شود که دولت برای جبران کمبود نیروی انسانی چنین طرحی ریخته و معلمان به خاطر نیاز مالی مجبورند به آن تن بدهند؛ ولی مسلما شما این ادعا را نمی پسندید و فرموده اید که برای گسترش سفره معلم! این طرح را ارائه داده اید. ( این جا ) قضاوتش را می گذاریم به دوش زمان و عاقلان زمان!

 

فقط این را بدانید آقای وزیر که اگر این بدعتی که شما بنا نهادید تثبیت شود(که به احتمال قوی در صورت اجرا ماندگار خواهد شد)؛ شما با این کار بزرگترین همه آن ظلمهایی که شمردم را در حق معلم خواهید کرد و نامتان و کارتان با قلمی سیاه در میان دفتر بی عدالتی ها و ستم هایی که در حق معلمان شده است؛ نگاشته خواهد شد.

امیدوارم این بدی را در حق خودتان روا ندانید!

ما که دیگر از عدالت دولتمردان ناامید شده ایم پناه می بریم به عدالت الهی.