دستاورد توافق ترامپ و اون برای جهان چیست؟
دیدار رهبران آمریکا و کره شمالی امروز (سهشنبه) انجام شد؛ دیداری تاریخی که خصوصا با سخنان حماسی ترامپ بسیاری را خوشبین و امیدوار کرده که به یکی از بغرنجترین پروندههای بینالمللی که نزدیک به 70 سال است جهانی را به خود مشغول داشته، پایان دهد.
با تمام خوشبینیها به دیدار امروز که برخی مانند ترامپ آن را هدیه بزرگ به جامعه جهانی خواندهاند و برخی چون مون جائه-این، (رئیس جمهور کره جنوبی) آن را معاهده قرن میدانند، اگر همه این تبلیغات و خوشبینیها را کناری بگذاریم، میبینیم آنچه که جامعه جهانی -نه ترامپ و اون- امروز به آن دست یافت تنها یک سند دو صفحهای است که در چهار بند خلاصه شده و بحران شبه جزیره کره در گذشته نیز بارها همانند آن و شاید بهتر از آن را به خود دیده است. (مقایسه شود با برجام که ۱۰۹ صفحه و ۵ ضمیمه دارد)
در واقع تا اینجای کار اگر به دیدار امروز و سند امضا شده آن تنها به عنوان یک آغاز نگاه شود و اینکه یک صفحه تاریک از پرونده هستهای کره شمالی را ورق زده است؛ میتوان آن را یک موفقیت بزرگ هم برای ترامپ و هم برای اون به حساب آورد، به ویژه آنکه ترامپ به این توافق و پرستیژ آن پس از خروج جنجالی از برجام و نیز اختلافات سیاسی–اقتصادی با متحدان آمریکا که در نشست اخیر جی–7 کاملا نمود یافت، نیاز مبرم داشت. کیم جونگ اون هم که خود و اجدادش در 70 سال گذشته همواره به دنبال شناخته شدن از سوی جامعه جهانی به عنوان یک کشور دارای جایگاه بینالمللی بودهاند، توانست به عنوان قدرتی هستهای در کنار یک رئیسجمهور آمریکا و در شرایطی کاملا برابر بنشیند و مذاکره کند و این یعنی یک معادله برد–برد هم برای ترامپ و هم برای اون که خوب بلد است از چنین نشستی چگونه یک پیروزی افسانهای در ذهن مردم کره شمالی بسازد.
اما همانطور که گفته شد آنچه که نصیب جامعه جهانی شده سندی چهاربندی است که از مهمترین فاکتورهای یک توافق اجرایی خالی است. چیزی که ترامپ و اون امروز امضا کردند، دستکم از دو فاکتور اصلی یعنی "عامل زمان و ساختار اجرایی" خالی است. برای رسیدن به یک "توافق جامع" -آنگونه که ترامپ پیش از انتشار سند مدعی آن شده بود- عامل زمان یک عنصر اساسی است و یک توافق جامع حتما باید با زمانبندی مشخص و مرحله به مرحله روند کار را مشخص کرده باشد، این درحالی است که در این باره نبود یک ذهنیت روشن درباره آینده مذاکرات و زمان مورد نیاز برای رسیدن به اهداف تعیین شده، حتی در میان خود آمریکاییها کاملا مشهود است و خود ترامپ هم در دو بار سخن گفتن پس از امضای سند، بارها سوال خبرنگاران را در این باره یا بیجواب گذاشت و یا با کلی گویی از آن طفره رفت.
فاکتور دوم برای یک توافق اینچنینی سازوکارهای اجرایی آن است. در این سند به هیچ وجه اشارهای نشده که راه رسیدن به چهار بند مشخص شده چیست و حتی صحبتی از ضمانتهای اجرایی آن به میان نیامده است. ترامپ در سخنانش به نوعی به این مساله اذعان و سعی کرد با گفتن اینکه "این رئیسجمهور و این وزیر امور خارجه با اسلاف خود متفاوت هستند و توانستهاند طرف مقابل را راضی کنند"، آن را پاسخ دهد. اما مسلما این امر نمیتواند جایگزین تضمینی شود که جای خالی آن در سند مذکور احساس میشود. در واقع ترامپ میخواست بگوید این تیپ شخصیتی او و وزیر خارجهاش است که حرفهایشان باید از نظر دیگران سند تلقی شود و دیگر نیازی به ذکر تضمینهای متعارف در سندهای اینچنینی نیست!
همه آنچه که از این سند برمیآید این است که توافق امضا شده برخلاف همه جنجالهای تبلیغاتی ترامپ و تیماش تنها آغاز یک پروسه دشوار است و این مذاکرات آتی وزیر خارجه و دیگر مقامات آمریکایی با طرف کرهای خواهد بود که مشخص میکند سند امضا شده تا چه حد میتواند موفق باشد. خصوصا اینکه باید در نظر داشت خاندان کیم در طول 70 سال حکمرانی بر کره شمالی، نشان دادهاند که به توافقات خود با جامعه جهانی در صورتی که خواستههایشان برآورده نشود و یا با بدعهدی مواجه شوند، وقعی نمینهند؛ کما اینکه در گذشته نیز توافقهای متعدد با همسایه جنوبی، توافق 1994 با آمریکا و گفتوگوهای شش جانبه (کره شمالی با کره جنوبی، آمریکا، چین، ژاپن و روسیه) را کنار گذاشته و مقاومت در برابر دستکم شش قطعنامه شورای امنیت و خروج از NPT در سال 2003 را نیز در کارنامه دارند.
اگر از دیدار رودرروی یک رئیس جمهور آمریکا با یک رهبر کره شمالی چشمپوشی کنیم که رویدادی بیسابقه بود، توافق امروز نیز چیزی بیشتر از دهها توافقی که در گذشته طرفهای مختلف با کره شمالی امضا کردهاند، ندارد و این مذاکرات آتی میان دو کشور است که نشان خواهد داد این توافق تا چه میزان موفق خواهد بود و ترامپ و وزیر خارجهاش تا چه حد با پیشینیان خود متفاوتند.
ارسال نظر