هر زمان که تاریخ می‌خوانم، بیش از پیش برای مظلومیت بی‌بدیل مردم ایران غصه‌دار می‌شوم. همیشه و در هر دوران به کمترین‌ها راضی بودیم، با خوب و بدِ همه چیز ساختیم. حداقل برای مثال می‌توان در چند سال اخیر، عملکرد دولت و حزب حاکم را مثال زده و درباره‌اش تامل کنیم. مثلا همین قیمت اقلام و اجناس! مظنهٔ کالا یکباره ۱۰۰% گران می‌شود.

مردم فقط و فقط در فضای مجازی اعتراض می‌کنند، همین باعث می‌شود افزایش قیمت از ۱۰۰% به ۸۰% تقلیل پیدا کند. خوشحال می‌شویم، دست و جیغ و هورا می‌کشیم، و تمام... یا مثلا در جام جهانی با همین حرف‌ها، برای برد به میدان می‌رویم. اما همین که تساوی کسب می‌کنیم، یا حتی باخت خفیف!!! شروع می‌کنیم به هیاهو کردن. باز هم خوشحالیم. یا اینکه در همین داستان انتخاب شهردار تهران، شورای شهر اصلاحاتی‌مان در موضوع انتخاب شهردار جدید به مرگ گرفت تا به تب راضی شویم. آنقدر در این روزها، آخوندی آخوندی کردند تا هشتگ #جانم_فدای_حناچی راه انداختیم.

در حالی که اکثر اوقات مشت نمونهٔ خروار بوده و به عقیده منتقدین، که آقای حناچی را سایهٔ آخوندی می‌دانند و ادعا می‌کنند که حناچی، آخوندی و نجفی فرقی ندارند. راه و تفکر یکی‌ست. 

ولی بنگرید جناب آقای آخوندی چه‌کار با این ملت کرده که راضی به هر انتخاب دیگری بودیم غیر از او. البته باید به این موضوع اشاره کرد که حداقل آقای حناچی تخصصی در امور شهرسازی و عمران دارد و می‌شود جدا از دیگر آقایان درباره‌اش قضاوت کرد. خب خدا رو شکر یکی آمد آن وسط و به غیر از آخوندی رای داد تا همه چیز بشود مثال احلی من العسل! علی ایحال تا امروز که برنده‌ایم.

اما از فردا باید ببینیم چه می‌شود و چه می‌کند جناب آقای شهردار. بلا به دور، اما می‌شود در رخدادی هم‌چون پلاسکو دست نیاز به ایشان دراز کرد؟ یا اینکه مثلا می‌توانیم خواهش کنیم هنگام بارش برف، فکری به حال درختان و مامن اکسیژن شهرمان بکنند و از ما نخواهند که درختان را بتکانیم و برف‌روبی کنیم؟

جواب تمام این سوالات را می‌شود تا پایان فصل زمستان دید و تحلیل کرد.

به عقیدهٔ بنده باید به جناب شهردار فرصت کافی داد و امید داشت تا پایتختی که یک سال است رها شده را آباد کرد و نباید زود قضاوت کرد شاید آقای حناچی همان فرشتهٔ نجات تهران باشد.