قدرت نرم آمریکا و راهبردهای ایران
دکتر بِلباسی - دانشجوی دکترای دانشگاه تهران
در کلیترین سطح، «قدرت» به معنای توانایی تأثیرگذاری بر رفتار دیگران بهمنظور رسیدن به نتایج دلخواه خویش است. بهواقع میتوان گفت راههای مختلفی برای تحت تأثیر قراردادن رفتار دیگران وجود دارد که ازجمله میتوان افراد را با تهدید و یا اعمال نیروی قهریه مجبور به انجام کاری کرد، میتوان با کاربرد منابع اقتصادی دیگران را وادار به تبعیت نمود و همچنین با بهرهگیری از مؤلفههای نرمافزاری قدرت، آنها را جذب و با خود همراه کرد. موضوع قدرت نرم بهعنوان یک واژه در علم سیاست، بهویژه در حوزه منازعات بشری و از زمان قدیم مطرح بوده است. مؤلفه قدرت نرم اخیراً در ادبیات سیاسی جهان و رهیافتهای قدرت جایگاه مناسبی پیدا کرده است و هر روز زوایای جدیدی از آن واکاوی و عرصه آن گستردهتر میشود، در این زمینه، «ای.اچ. کار» در دوره کشمکشهای روزافزون بین دولتها در میان دو جنگ جهانی اعتقاد داشت: «قدرت ناشی از باور برای نیل به اهداف سیاسی از قدرت اقتصادی و نظامی ضرورت تأثیر کمتری ندارد و همواره پیوند نزدیکی بین آنها وجود دارد».
شرایط نوین نظام جهانی باعث شده که عوامل جدیدی در ساختارهای رسمی بینالملل مؤثر واقع شود و کشورها برای تأمین منافع ملی خود ابزارها و راهبردهای جدیدی را مورداستفاده قرار دهند که یکی از مهمترین آنها را میتوان بهکارگیری قدرت نرم دانست. جهان امروز دیگر پذیرای استفاده از ابزارهای قدرت سخت در سطح گسترده نیست و ملتها، دیگر شعلهور نمودن دوباره آتش جنگهای خانمانسوز را همچون گذشته برنمیتابند، لذا کاربرد قدرت نرم از زوایای گوناگون بر قدرت سخت برتری یافته است تا جایی که حتی ابرقدرت جهانی یعنی آمریکا را نیز از توجه جدی به شیوههای نوین تحمیل اراده در عصر ارتباطات و اطلاعات نظیر فرهنگ گریزی نیست.
جوزف نای» در کتاب «قدرتی برای رهبری» برقراری نظام لیبرالی را جایگزین مناسبی برای ساختار اقتدارگرایانه در جهان میبیند. به اعتقاد وی ساختار معطوف به ارزشهای لیبرالی باعث کنترل هر چهبهتر جامعه جهانی میشود و درنهایت مشروعیت و ارزشهای آمریکایی بازیابی میشود. دو تغییر اساسی در دو دهه گذشته یعنی جهانیشدن و انقلاب تکنولوژیک اطلاعات و ارتباطات زمینه استفاده از قدرت نرم را بیشازپیش برای همه ازجمله آمریکا مهیا کرده است. در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات، آمریکا و متحدین غربی آن، با استفاده از امکانات ارتباطی - اطلاعاتی برتر در جهت سلطه فرهنگی۔ تمدنی خود در این محیط، با استفاده از قدرت نرم خود برای اضمحلال و به حاشیه راندن رقبای فرهنگی - تمدنی خود در جهان اقدام نمودهاند. در دکترین آمریکا مطرح است که ایران امروز یک قدرت فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی شده است و دیگر پس از چهار دهه تجربه، نمیتوان آن را از طریق جنگ سخت شکست داد، لذا باید از طریق جنگ نرم یعنی تجربه موفق علیه شوروی سابق با پیشرفتهای جدیدی که در این حوزه شکلگرفته، آن را از درون فروپاشید. ایران در چهار دهه گذشته با قدرت نرم خود و بهکارگیری آن علیه غرب و آمریکا باعث ایجاد بحران مقبولیت و محبوبیت برای آمریکا در نظام بینالملل شده است و حس تنفر علیه آمریکا در جهان را ایجاد کرده است. بدین ترتیب بهویژه پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، با ارزیابی اسلام بهعنوان یک خطر و تهدید، جمهوری اسلامی ایران بهطور خاص و جهان اسلام بهطور عام مورد هجوم جنگ نرم غرب و بهویژه آمریکا قرار گرفتهاند. در طول ۴۰ سال گذشته غرب به رهبری آمریکا، عملاً جنگ نرم مدرنی را علیه جمهوری اسلامی ایران شروع نموده است، ولی در دهه اخیر پس از ناکامیها در جنگ سخت (نظامی۔ اقتصادی) علیه ایران، بهکارگیری جنگ نرم مدرن را با تحولات ارتباطی- اطلاعاتی به اوج خود رسانده است.
با این تفاسیر، باید گفت جنگ نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران که از فردای پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، از یکسو به دلیل ناکام بودن در اعمال نظام تکقطبی از طریق سیاسی و اقتصادی و از سوی دیگر بهواسطه رشد و پیشرفت و توسعه پایدار ایران و حرکت به سمت یک کشور قدرتمند و بهخصوص نقش تعیینکننده آن در عرصه روابط بینالملل، شدت روزافزونی پیدا کرد. از سناریوهای نوین قدرت نرم آمریکا علیه ایران میتوان به مواردی ازجمله جنگ روانی - رسانهای، تحریم اقتصادی، حقوق بشر، جنگ سایبری، ایران هراسی و تحتفشار قرار دادن متحدان استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه اشاره کرد که در ادامه بهصورت خلاصه به آنها اشاره میشود:
1) جنگ روانی - رسانهای: یکی از برجستهترین جنبههای جنگ نرم و قدرت نرم، جنگ روانی - رسانهای است. ایالاتمتحده با تسلط بر نظام رسانهای جهان و با استفاده از ابزارهایی چون اینترنت، رسانههای فراملی، رادیوهای برونمرزی و خبرگزاریهای جهانی، و با بیان غیرصلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران و نقض حقوق بشر و به دنبال اقناع افکار عمومی جهانی، بدبین سازی نسبت به حاکمیت ایران، تصویب قطعنامه، توجیه رفتار آمریکا و نهایتاً اعمال فشار عملی به ایران است.
2) تحریم اقتصادی: پس از قطع مناسبات سیاسی دو کشور، آمریکا ترجیح داد بهمنظور دستیابی به هدفهای سیاسی در تعامل با ایران، تحریمهای اقتصادی علیه ایران را برقرار کند. اعمال تحریم علیه ایران، از نوامبر ۱۹۷۹، پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران آغاز شد. تحریمها نقش مهمی در رویکرد ایالاتمتحده آمریکا برای مقابله با ایران ایفا کرده است. اگر بپذیریم که تحریم اقتصادی، محدودیتهای هماهنگ شده بر تجارت، خدمات و معاملات و روابط مالی یک کشور که باهدف دستیابی به اهداف سیاسی و لطمه زدن به حیات اقتصادی یک کشور است، شواهد نشان میدهد که هدف آمریکا نیز از تحریم ایران حول این محورها میچرخد، لذا هزینههای گزافی را درزمینۀ سرمایهگذاری، نوسانات نرخ ارز و قیمت نفت و درنتیجه تورم و کاهش ارزش ریال بر ایران تحمیل کرده است.
3) حقوق بشر: در عصر حاضر حقوق بشر از امری فکری و ذهنی به امری حیاتی و استراتژیک که با حیات سیاسی کشورها ارتباط پیدا کرده، تغییر ماهیت داده است. آمریکا به پدیده حقوق بشر بهعنوان ابزاری در جهت تأمین منافع ملی خود مینگرد. نمود بارز این ماجرا را میتوان در اقدام اخیر کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل متحد مشاهده کرد؛ آنجا که این نهاد بینالمللی با تدوین پیشنویس یک قطعنامه، ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرد. آرمان حقوق بشر از نرمافزارهای اصلی سیاست خارجی آمریکا و قدرتهای اروپای غربی است. بنابر آنچه گفته شد، حقوق بشر گرایی در سیاست خارجی ایالاتمتحده یکی از عوامل بنیادین توفیق آمریکا در رسیدن به هژمونی جهانی بوده است.
4) جنگ سایبری: آمریکا جنگ سایبری علیه ایران را به قصد کارهای سیاسی انجام میدهد و از طریق ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطاتی، مکانها و زیرساختهایی مانند انرژی (بهویژه نیروگاههای هستهای)، حملونقل، ارتباطات و سرویسهای خدماتی ضروری را هدف قرار میدهد و در این راستا از راهبردهای متنوعی چون راهبرد متنوع سازی ویروسهای تخریبکننده، راهبرد نهادگرا، راهبرد تخریب قابلیت سایبری ایران، راهبرد عملیات در عرصه مجازی و راهبرد تهاجم از فضای مجازی به فضای فیزیکی استفاده میکند.
5) ایران هراسی: آمریکا برای سلطه گری و همراه ساختن برخی همپیمانان خویش همواره به دشمنتراشی و بزرگنمایی خطر ایران برای سایر کشورها متوسل میشود. مهمترین نشانه ایران هراسی را میتوان تولید ادبیات، مفاهیم و سوژههای تبلیغاتی دانست که در ارتباط با نشان دادن تهدید امنیتی ایران برای کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ مورداستفاده قرار میگیرد.
6) تحتفشار قرار دادن (و خلع سلاح) متحدان استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه: بدین معنی که آمریکا با اتخاذ راهکارهایی چون اعمال فشار بر روی جنبشهای مقاومت اسلامی حزبالله و حماس، تزلزل در ارکان خط مقاومت استراتژیک سوریه، لبنان و ایران و نهایتاً اعمال فشار بر ایران باهدف بازگشت به درون خانه، به دنبال کنترل و تضعیف قدرت ایران در منطقه خاورمیانه است.
با توجه به اهمیت و تأکیدی که به موضوع قدرت نرم در جهان میشود، هر کشوری که بتواند سطحی مناسب از این ابعاد را در اختیار داشته باشد، به نحو مطلوبی میتواند در برابر تهدیداتی از جنس نرم نهتنها مقاومت کرده، بلکه میتواند علاوه بر آن به بازتولید قدرت و بهویژه از جنس نرم آن بپردازد. ازاینرو، به نظر میرسد شرایط خاص جمهوری اسلامی ایران با توجه به موانع، محدودیتها و مخالفتهایی که وجود دارد، بهرهگیری از روشهای مبتنی بر قدرت نرم میتواند راهگشا باشد که ازجمله این روشها در ایران میتوان به این موارد اشاره کرد:
• ظرفیت در دست گرفتن ابتکار عمل در حوزه جنگ رسانهای از طریق ارسال تولیدات داخلی در حوزههای اقتصاد، سیاست، فرهنگی، اجتماع به زبانهای زنده دنیا جهت آشنایی تمام مردم جهان، الگوبرداری از جهتگیریهای موفق کشورهای دیگر، بومیسازی در کشور و درنهایت بهکارگیری آنها؛
• روحیه شهادتطلبی، تقیه، انتظار و مهدویت؛
• استفاده از بعضی از وضعیتهای موجود در جامعه مانند روحیه قیام به قسط و عدالت اجتماعی و عدالتگستری در عرصههای فرهنگی و هنری، که میتوان به افزایش قدرت نرم با توجه به رشد پایگاههای اجتماعی کمک کرد؛
• تلاش جهت حداکثر سازی خودکفایی و حمایت از تولیدات داخلی، بهویژه برای مقابله با تحریمها؛
• الگو پروری با توجه به نقشها و اصالتهای تاریخی؛
• برخورد دوستانه و عالمانه با جوانان و شنیده شدن خواستهها و تقاضاهای آنان از مجاری رسمی همچون انتخابات، جهت مقبولیت کشور؛
• حضور در مجامع بینالمللی؛
• استفاده منطقی از قابلیتها و تواناییهای اعضای جنبش عدم تعهد. در جهت تعقیب سیاستهای خود ازجمله عدالت اجتماعی، صلح جهانی، احترام به تنوع فرهنگی و مذهبی در جهان، خلع سلاح جهانی، اصلاح ساختار شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل، مبارزه با یکجانبهگرایی، اشکال گوناگون تروریست و حمایت از مردم مظلوم فلسطین تا سالیان طولانی برآورده خواهد کرد و میتواند سرمشقی برای کشورهای مختلف باشد. این موضوع را میتوان با بهکارگیری نخبگان و ظرفیتهای داخلی و کشورهای همسو در جنبش عدم تعهد اهداف مشترک را باقدرت بیشتری پیگیری کرد که البته این نیازمند یک مدیریت و تصمیمگیری جدی و قوی در داخل است دستاوردی که میتوان آن را تجلی قدرت نرم جمهوری اسلامی دانست؛
• افزایش میزان تبادل فرهنگی میان بخشهای دولتی و غیردولتی در جهت افزایش تحرک فرهنگی- اجتماعی و اعتلای روحیه تحقیق و ابتکار و ارتقای دانش و آگاهی عمومی بر اساس مبادله و مرابطه فرهنگی میان نهادهای دولتی و غیردولتی؛
• ثبات و ارتقای وحدت ملی، تا آنجا که اگر پایههای وحدت ملی محکم باشد، مردم اختلافات جزئی داخلی را کنار میگذارند و یکپارچگی خود را آشکار میکنند. با توجه به اینکه یکی از راههای تقویت وحدت ملی، عدم مقایسه و اختلافافکنی میان اقوام و مذاهب مختلف است، تاریخ پرفرازونشیب ایرانزمین بیانگر این موضوع است که اقوام بیگانه زمانی بر این کشور فائق آمدهاند که ایران مدتهای مدیدی درگیر نزاعها و خصومتهای قومی و قبیلهای و داخلی بوده است. بنابراین برای سیاستمداران و حاکمان ایران ضروری است که ضمن توجه و تقویت فرهنگ و تمدن خود، در برطرف کردن اختلافات مختلف سیاسی حزبی، قومی قبیلهای و مذهبی اهتمام ورزند و به پررنگ کردن مشترکات فرهنگی و منافع ملی توجه جدی نمایند؛ به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران توانسته است تا حدی در این زمینه موفق باشد. مصداق این موضوع، حمایتهای بیشائبه مردم ایران در تمام نقاط کشور از نظام و سیاستهای آن بهویژه در ارتباط با برنامه هستهای ایران علیرغم تحریمهای دشمن است. در جهت گسترش اسلام و ساختن یک حکومت اسلامی. بنابراین، یکی از مهمترین وظایف یک دولت اسلامی ازجمله دولت جمهوری اسلامی ایران آن است که در جهت وحدت مسلمانان، تمامی بشر را به شناخت و تبعیت از اسلام و دستورات دین اسلام دعوت کرده و با توجه به ضعفها و ناکارآمدی فرهنگ مادی غرب، به توانمندسازی دوباره امت اسلامی و تمام مردمان جهان بپردازد؛
• رصد و شناسایی فعالیت دشمن و تبیین موقعیت نیروهای طرفین در جبهه جنگ نرم با نظام سلطه بهمنظور درک صحیح از فضای جنگ و فعالیتهای دشمن و نقاط ضعف و قوت او و نقاط تمرکز دشمن در بمباران فکری و تبلیغاتی جهت کنش و واکنش آگاهانه. در این رابطه آیتالله خامنهای میفرماید: «..باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسایی بکنید؛ هدفهای دشمن را کشف کنید؛ احیاناً به قرارگاههای دشمن - آنچنانی که خود او نداند- سر بکشید و بر اساس او، طراحی کلان را بکنید و در این طراحی کلان حرکت کنید».
بدیهی است، به همان میزان که موفقیت جمهوری اسلامی در اجرا و تحقق بندهای فوقالذکر میتواند موجبات تحقق هدف الهام بخشی نظام ایران اسلامی برای محیط بینالمللی و کشورهای جهان اسلام را فراهم کند، بیتوجهی و تعلل در هر یک از آنها نیز سبب پشیمانی و تخریب طولانی وجهه نظام گردد. بهویژه آنکه، این تحرک مستلزم پیشگیری از آفتها و مشکلات داخلی نیز هست. از منظر دیگر، با توجه به سابقه اصیل ایران بهعنوان یک کشور اسلامی در حوزههای تمدنی خود، همچنین حمایت از مردم مظلوم فلسطین و بهطور کل، رویکرد ظلمستیزانه و عدالت محور نسبت به ساکنان جهان اسلام، بهویژه مسلمانان خاورمیانه با توجه به تحولات پیشآمده در این منطقه ازجمله بیداری اسلامی، تزلزل رژیمها و مصمم بودن مردم مسلمان این منطقه جهت تبیین تقاضاها و خواستههای مشروع خود، نیز ازجمله منابع قدرت نرم و همچنین دفعکننده توطئهها و تهدیدات نرم نظام خواهد بود. به نظر میرسد، ایران تا حدودی با توجه به شرایط ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک توانسته است، کشورهای مختلف جهان را نسبت به مقاصد صلحآمیز و عدالتطلبانه خود، علیرغم تبلیغات سوء دشمن، همراه کند. گواه این مدعا، به میزان اثربخش بودن قدرت نرم ایران در مقابل آمریکا در خاورمیانه با توجه به معیارهایی از قبیل میزان محبوبیت، میزان اعتماد به رؤسای جمهوری ایران و آمریکا، میزان ابراز نگرانی مردم خاورمیانه از ایران و آمریکا بهعنوان یک تهدید، برمیگردد. واقعیت آن است که اگرچه جمهوری اسلامی ایران نسبت به آمریکا از حیث قدرت سخت موقعیتی نازل دارد. اما شواهد عینی چنین نشان میدهد که موقعیت معنوی و فرهنگی و بهاصطلاح قدرت نرم این کشور تدریجاً رو به فزونی نهاده و در حال تبدیلشدن به یک قطب فرهنگی مؤثر در منطقه و جهان است.
ارسال نظر