درد ما یکی دو تا نیست
داود شریعت زاده- روزنامه نگار
می گویند نیمه پر لیوان را ببینید نه نیمه خالی آن، می خواهیم از امید بگوییم و امیدواری را در جامعه رواج دهیم اما هر چه تلاش می کنیم دستاویزی برای امیدواری پیدا نمی شود، مگر در مواردی خاص مثل مسائل هسته ای و رادیو داروها، جنگ افزارهای جدید و پهپادهای تهاجمی و موشک های نقطه زن که عملکرد و بردهای متفاوت دارند و پرتاب ماهواره که هیچکدام برای مردم عادی نان و آب نمی شود، امروز چند درد در هم آمیخته اند. ریاست جمهور دولت سیزدهم که اول کار می گفت ما دنبال بگم بگم نیستیم و کار خود را می کنیم، با زبان بی زبانی گفت که فشارهای حال حاضر بر اقتصاد و سفره مردم نتیجه دولت قبلی است، «حرف های کلیشه ای که همه دولت های قبلی وقتی ناکارآمدی شان رو میشد متهم کردن دیگری را راهی برای فرار از شرایط فعلی شان می دیدند. اینبار در این وضعیت به ظاهر یکپارچگی، رییس مجلس هم بعد از رییس جمهور تکرار مکررات کرد، مسوولین به لاپوشانی عادت کرده اند. درد بزرگتر که از این دست هم البته کم نیست، بی اعتنایی مسوولین و خانواده هایشان به نگاه مردم است، مردمی که از همه چیز خود گذشتند و همیشه با اخلاص آمدند تا حکومتی که داعیه دینداری دارد پابرجا بماند، «به نظرم مردم هیچوقت برای شخص نیامدند، اول برای رضایت خداوند متعال و بعد برای وطن» میدان ها را درنوردیدند. چه کسانی سود بردند؟ مسوولین، چه کسانی قرار بود سود ببرند؟ همین پابرهنگان، همین مردم، اما در چرخشی فاحش مردم ریزه خوار و جیره خوار شدند و حاکمان سفره دار، درباره مورد اخیر هم پسر قالیباف گفت که پدرم مخالفت کرد و خانواده نپذیرفتند. من فقط یک سوال از آقای قالیباف دارم، «شما که بر یکی از مسندهای بسیار مهم حکومت اسلامی نشسته اید و توان مدیریت خانواده خود را ندارید چطور می خواهید نهاد قانونگذاری حکومت اسلامی و نظارت بر حسن اجرای قانون را مدیریت کنید؟!» بدانید که امروز مردم از تمام روزهای گذشته بدبخت تر شده اند و دستشان به دهانشان نمی رسد، خانواده هایی داریم که برای رفتن کودک شان به مدرسه پول خرید لباس ندارند، مریض هایی داریم که چون توان هزینه کردن ندارند می میرند، جوانانی داریم که اندرخم کوچه ازدواج سردرگمند، فرهنگیانی داریم که ناراضی اند و خسته، بازنشستگانی خجل از خانواده سی چهل ساله شان، کودکانی با چشم های خسته و تا کمر در سطل های زباله، مادرانی منتظر لقمه ای نان و پدرانی سرشکسته، امروز جوان باهوش و رعنای ایرانی، از بیکاری، بی پولی و علافی رنگ به رخسار ندارد، چطور شما مسوولانِ لایکو خواب در این فضا نفس می کشید؟ نه، نه، حتما جای دیگری تنفس می کنید، این هوای مسموم جای نفس کشیدن نیست، از مسوولین یک درخواست دارم، اگر هنوز خدا را می شناسید، بخاطر حضور او در تمام لحظات و نظارتش بر اعمالتان به خود بیایید و یکبار دیگر ببینید چه کسانی باعث شدند شما در این جایگاه ها باشید، از این مردم شریف، تشکر و هم عذرخواهی کنید و اما شما آقای قالیباف، خبر اخیر درباره خانواده شما تار و پود ما را برهم ریخت، «لطفا استعفا کنید.»
ارسال نظر