فروش اوراق می تواند ابزاری برای کنترل هیجانات و مدیریت بازار ارز باشد، اما چنانچه فروش این اوراق، ذهن مردم را به این سمت نبرد که کفگیر بانک مرکزی به ته دیگ خورده و این بانک پس از ناتوانی در تامین ارز در بازار، به اوراق فروشی روی آورده است، تازه مبحث اعتماد برجسته ترین بخش این کار است.

در واقع این اوراق را اعتماد می‌خرد. اعتماد هم یکروزه جلب نمی شود و باید از خاطره ای و استمرار خاطره ای باشد. آنچه در خاطره نگارنده است، از اوایل دهه ۹۰ می آید. آنجا که بانک مرکزی به مردم گفت که در بانک‌ها سپرده‌گذاری ارزی کنند.

در ابتدا قرار بود اصل و بهره این سپرده در زمان سررسید به صورت ارزی به مردم پرداخت شود، اما نه تنها سود این سپرده‌ها، بلکه اصل آن نیز به صورت دلاری به مردم بازگردانده نشد. پس از آن نیز با شکایت مردم، بانک‌ها بالاخره مجبور شدند که مبالغ دلاری را در چند قسط بازگردانند. خب زمان چندانی از این اتفاقات نمی‌گذرد و این موضوعات در ذهن مردم باقی مانده است.

یا حدودا ۴ سال پیش بود که مردم در طرح پیش فروش سکه بانک مرکزی، می‌توانستند به میزان نامحدود و معاف از مالیات سکه بخرند. با این حال وقتی یک نفر به این طرح اعتماد کرد و  ۳۸ هزار سکه خرید، به او انگ مفسد اقتصادی زدند.

از طرف دیگر، بر خلاف وعده‌های قبلی، دولت از خریداران این سکه‌ها مالیات گرفت. دو مطلب اینجا حائز اهمیت است: ۱- اگر الان مردم سرمایه گذاری کنند و در سررسید ، قیمت دلار ۵۰ هزار تومان یا بالاتر بود بانک مرکزی حاضر به تسویه اوراق به صورت دلاری خواهد بود یا نه؟ ۲- در حال حاضر بحث مالیات بر عایدی سرمایه نیز در مجلس مطرح است.

آیا در آینده، دولت به خریداران این اوراق نمی‌گوید که به دلیل درآمد اتفاقی حاصل از این اوراق، باید مالیات دهند؟ به هرحال، هر چه بکاری تو را همان روید.