سه سبک متمایز مدیریت بحران در صنعت فولاد
صنایع فولاد در سالهای اخیر در کشور، روزهای سخت و طاقتفرسایی را تجربه میکنند. دولت پیشین و دولت فعلی، نه تنها پیشبرندگی و حمایت خاصی از این صنایع را در دستور کار خود قرار نمیدهند، بلکه در شرایطی که این صنایع میتوانستند در زمانه تحریم نفت، با صادرات محصولات فولادی خود، عصای دست دولت و اقتصاد ایران باشند، این فرصت با سهلانگاری و تصمیمات خطای دولتها از دست رفت و علاوه بر از میان بردن امکان ثبت یک سود تاریخی برای این صنایع، آها را با زیان ناشی از خطای تصمیمگیری مواجه ساخت.
یکی از خطاهای سیاستی و اقتصادی فرابخشی توسط دولتها، عدم سرمایهگذاری در تولید و اصلاح شبکه توزیع برق بود که باعث بروز یک ناترازی عظیم 15 هزار مگاواتی در این عرصه شده و دولت برای جبران ضایعه، مجبور به قطع برق صنایع میشود و همین اقدام، علاوه بر کاهش حجم تولیدات این صنایع، باعث وارد آمدن ضرر و زیان سنگینی به مجتمعهای تولید فولاد و سایر صنایع شده است. به واقع این صنایع بدون این که در برنامهریزیهای خود مرتکب اشتباهی شده باشند، با پدیده موسوم به ریسکهای فصلی مواجه شدهاند. یعنی در تابستان، با قطع برق مواجه میشوند و در زمستان نیز به علت ناترازی در بخش گاز، با قطع گاز مواجه میشوند! این دو فقره زیان ناشی از تحمیل ریسکهای فصلی، به مدت تقریبا 6 ماه در طول سال، پروسه تولید در این صنایع را با اختلال مواجه میسازند و در نتیجه با کاهش حجم تولید، حاشیه سود این صنایع نیز به شکل چشمگیری با کاهش مواجه میشود و در واقع باید این زیان را، یک زیان سیاستی دانست.
زیان دیگری که به شکل دستوری بر این شرکتها تحمیل میشود، ناشی از تورم قوانین و بخشنامههای دستوپا گیر است که باعث شده تا این صنایع دچار اشکال شوند. به طور مثال، 14 میلیون تن ظرفیت صادرات محصولات فولادی در این صنعت در سال گذشته، توسط 8 دستورالعمل دولتی و 12 بخشنامه مختلف وزارتی دچار چالش شد و برای یک سال این صنعت با 20 قانون و مقررات جدید مواجه شده است که دست و بالش را بسته و امکان تطبیق با این بخشنامههای خلقالساعه را نخواهند یافت و بازارهای صادراتی که با سختی و چالشهای فراوان ایجاد شده بودند را، مفت و مجانی از چنگ این صنایع به در میآورد. این در شرایطیست که سند جامع فولاد به عنوان یک سند پاییندستی مکمل سند بالادستی چشمانداز 20 ساله، یک سند حکومتی است و نیازمند حمایت فرابخشی از این صنعت است ولی این صنعت با بیمهریهای دولت در حال تجربه زیان است و اگر مدیران کارکشته و باتجربه در این حوزه نبودند، حاشیه زیان این صنایع به شدت افزایش مییافت و حتی امکان ورشکستگی این صنایع نیز وجود داشت و دولت میبایست با تبعات اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی تعطیلی این صنایع، شبیه به اتفاقی که برای صنایع هپکو اراک یا کشت و صنعت نیشکر هفتتپه رخ داد، کنار میآمد. بماند که از رده خارج شدن فولادسازان، بر قیمت کالاهای بادوام نظیر مسکن، خودرو، وسایل نقلیه، لوازم خانگی، صنایع فلزی پایین دستی نیز تاثیر بسیار جدی و هولناکی میگذاشت.
فخوز مقاوم!
شرکت فولاد خوزستان، یکی از ریشهدارترین صنایع ایران است که از سال 46 با مجتمع تولید آهن و فولاد به روش قوس الکتریکی و احیاء مستقیم آغاز به کار کرد و در زمانه 8 سال جنگ تحمیلی نیز به کار خود تداوم بخشید. این شرکت که نماد رادمردی پولادمردانیست که زیر آتش آسمان و آتش دشمن خارجی از کار باز نایستادند و به تولید و افتخارآفرینی ادامه داد. اکنون این شرکت با نماد فخوز یکی از نمادهای افتخار صنعت ایران است و با زیرمجموعههای پرشمارش نظیر فولاد شادگان، لجستیک فولاد، باشگاه فولاد خوزستان و... یکی از دو شرکت برتر تولید فولاد و صادرات این محصول در میان فولادسازان ایرانیست که در سالهای اخیر با کادر مدیریتی با تجربه و دارای طرح و برنامه توسعهمحور، توانسته به صورت جدی نسبت به ناترازی انرژی پیش آمده در 4 سال اخیر و همچنین تورم بخشنامهای و قیمت دستوری تحمیلی از جانب سیاستگذاران، ضربهگیری قابل توجهی به کار ببندد و به رغم کاهش حاشیه سود، از ورود این شرکت به بحران _که کمینه فرآورده طبیعی این سیاستهای فرابخشی و البته تحریمها بود_ جلوگیری به عمل بیاورد و علاوه بر آن، بتواند طرحهای توسعهای خود نظیر مگامدول زمزم 3 را که بزرگترین پروژه آهن اسفنجی است، به پیش ببرد و در حوزههای دیگر نیز سرمایهگذارهای جدیدی به عمل بیاورد. پیشرفت فیزیکی 81 درصدی مجتمع فولادسازی شادگان نیز از دیگر طرح و برنامههای موفق تحت مدیریت این مجموعه بوده که به رغم سنگاندازیهای بیرونی به خوبی به پیش میرود.
شایان ذکر است که به رغم افزایش 56 درصدی تورم هزینههای تولید، قیمت محصولات نهایی توسط دولت سرکوب شده است و همزمان با تشدید تحریمها، دولت به جای ایجاد مشوقهای صادراتی، اقدام به انسداد امکانات صادراتی کرده است و در نتیجه با کاهش دامنه سود مضاعف، در کنار قطعیهای گسترده برق و گاز و افزایش چندصد درصدی قیمت گازبهای مصرفی این صنعت و تشدید بخشنامهها، برحسب اطلاعات مندرج در کدال، تنها 23 درصد کاهش سود داشتهاند و همچنان با تراز مثبت هزار و 400 میلیارد تومانی فروش، موفقترین شرکت در این زمینه به شمار میروند که توانسته از چالشهای داخلی و خارجی جان به در ببرد و به نمونهای موفق برای شرکتهای دیگر تبدیل شود. گفتنیست که درآمدهای عملیاتی این شرکت تنها 22 درصد کاهش را تجربه کرده این در حالیست که حسب این اطلاعات، هزینههای اداری و عمومی این شرکت با کاهش 103 درصدی مواجه شده است که یک رویکرد ریاضتی مدیریتی قابل توجه بوده است و باعث کاهش حاشیه زیان این شرکت شده است.
فخاس سرسخت!
مجتمع فولاد خراسان از دیگر شرکتهاییست که علاوه بر چالشهای پیش گفته که بر همه صنایع سنگین و خاصه فولادسازان تحمیل شده بود، دچار چالش تغییرات مدیریتی نیز شد ولی با این حال، مدیریت جدید این شرکت که از مدیران کهنهکار و باسابقه صنعت فولاد در کشور است، توانست که از پس این چالشها تا اندازه زیادی بربیاید و در عین حال به سرمایهگذاریهای جدید و طرحهای توسعهای، در عین توجه جدی به حوزه مسئولیتهای اجتماعی، بپردازد. این شرکت توانسته که با سرمایهگذاری در زیرساختهای تصفیه پساب هر نیشابور، علاوه بر رهانیدن این شهر از خطر تنش آبی در یک منطقه کویری، آب مورد نیاز خطوط تولید خود را با سرمایهگذاری نسبتا سنگین هزار میلیارد تومانی، تثبیت کند و نگرانیهای طولانی مدت سهامداران خود را از این منظر تا سرحد امکان برطرف سازد.
این مجتمع همچنان با داشتن ظرفیت تولید 1 میلیون و 600 هزار تن تولید گندله، 1 میلیون 300 هزار تن تولید آهن اسفنجی و بریکت، 1 میلیون و 100 هزار تن تولید شمش و بیش از 550 هزار محصولات و مقاطع مورد نیاز صنعت ساختمانی، همچنان یک گزینه جذاب برای سرمایهگذاران و سهامداران حاضر در بازار سرمایه به شمار میرود و در بسیاری از روزهای سرخ بورس سبز مانده است. ظرفیتهای بالای تولید محصولات در این مجتمع، باعث ضربهگیری از پیامدهای تصمیمات ضدبازاری برخی از مدیران بالادستی میشود.
در واقع کادر مدیریتی فولاد خراسان نیز تا اندازه زیادی توانسته از پس چالشهای مرتبط با ناترازیهای ایجاد شده در حوزه کاهش تولید بر اثر قطعیهای گاز و برق تا اندازه بسیاری بر بیاید و بتواند این موضوع را در کنار ضربات هولناک مدیران فرادستی به این صنعت، نوسانات پرشمار بازار سرمایه، محدودیتهای دستوری مترتب بر صادرات و یا تعیین قیمت به خلاف منطق بازاری و هزینههای تمام شده، مدیریت کند و تنها 11 درصد زیان عملیاتی را نسبت به مدت مشابه سال قبل از خود تجربه کند. این در شرایطی است که این شرکت در چنان شرایط مهیبی توانسته به رغم افزایش 31 درصدی در هزینههای عملیاتی تولید، 32 درصد سود ناخالص و 35 درصد سود عملیاتی کسب کند که در نوع خود بینظیر است و میتواند به خوبی توضیحدهنده تمایزهای کادر مدیریتی آبدیده این شرکت در همه ارکانش، در قیاس با سایر شرکتهای حاضر در این بازار آشفته باشد.
ذوبآهن، مادر زیانده صنعت فولاد
ذوبآهن اصفهان به عنوان کهنترین شرکت مستقر در صنعت فولاد در کشور، همچنان علاوه بر چالشهای دستوری، از چالشهای مدیریتی و درون سیستمی نیز رنج میبرد. این شرکت به خلاف فضل تقدمی که در تاسیس و تداوم نسبت به سایر صنایع فولاد مستقر در کشور دارد، نتوانسته مطابق با ظرفیتهای تاریخی و تاسیساتی خود عمل کند و نقش تاریخی خود در پرچمداری از این صنعت را به خوبی ایفا کند. در نتیجه این شرکت با چالشهای عجیب و غریبی دست و پنجه نرم میکند که نه تنها انتظارات سهامداران را برآورده نمیکند، بلکه آینده حاشیه سود این مجتمع قدیمی فولادسازی کشور را نیز با پرسشهای بسیار مواجه میسازد. هزینههای فروش و امور عمومی و اداری در این شرکت با کاهش 64 درصدی همراه بوده است. ردیفهای مرتبط با سایر درآمدها و سایر هزینهها نیز مطابق با اطلاعات حسابرسی شده مندرج در سامانه کدال نیز، به ترتیب با کاهش 64 درصد و 618 درصدی مواجه شدهاند.
علاوه بر موارد یاد شده سهم این شرکت قدیمی، از درآمدهای مرتبط با شرکتهای زیرمجموعه با کاهش 15 درصدی مواجه شده است. سود غیرعملیاتی مرتبط با هر سهم در بازار سرمایه مرتبط با این شرکت نیز، حدود 241 ریال کاهش داشته است که به معنای کاهش مطلوبیت سهام این شرکت در بازار بورس است. به عبارت دیگر این شرکت نتوانسته از پس چالشهای مصنوعی تولید داخل که بر صنعت فولاد کشور بار شده است، به خوبی بربیاید و کادر مدیریتی این مجموعه به رغم امکانات وسیع تحت اختیار مجموعه متبوع خود، نتوانستند از نام بلند این مجتمع و افتخارات دیرینهاش در صنعت کشور دفاع کنند. این فقره را به خوبی در حوزه زیرمجموعههای غیرصنعتی این مجموعه نیز میشود مشاهده کرد زیرا کمتر از 15 سال پیش تیم فوتبال ذوبآهن در فینال جام باشگاههای آسیا حاضر بود و یکی از مدعیان قهرمانی در لیگ برتر بود، اما اکنون بیش از یک دهه است که از تیمهای نیمه دوم جدول به شمار میرود و نتوانسته انتظارات را برآورده سازد. همین نتایج را میتوان در حوزه بسکتبال و سایر زیرمجموعههای مرتبط با این شرکت مشاهده کرد. از این روی میشود چنین نتیجه گرفت که بزرگی نام، اگر با مدیریت حرفهای توامان نباشد، نمیتواند موجب خروج از بحرانها شود.
منبع :جهان اقتصاد
ارسال نظر