به گزارش اکونا پرس، صبح روز گذشته، دو متهم یک پرونده جنایی که با توسل به ترفندهای خاصی، ماجرای قتل مرد ۴۵ ساله را حدود شش سال پنهان کرده بودند، به محل ارتکاب جنایت واقع در توس ۴۳ هدایت شدند تا در حضور قاضی ویژه قتل عمد، صحنه جنایت هولناک را بازسازی کنند. در آغاز بازسازی صحنه قتل، بعد از آن که سرگرد خداوردی نژاد (افسر پرونده) توضیحاتی را درباره چگونگی کشف راز قتل و دستگیری متهمان با هوشیاری مقام قضایی و تلاش شبانه روزی کارآگاهان ارائه کرد، زن ۳۴ ساله در حالی که با دیدن خانه قدیمی و محل قتل همسرش، متاثر شده بود و همانند ابربهاری اشک میریخت، مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و پس از معرفی کامل خود گفت: همسرم (محمدرضا) با این مرد که معروف به «مغول» است و در یک تاکسی تلفنی کار میکرد، از مدتی قبل آشنا شده بود که همین آشنایی به رفاقت و رفت و آمد خانوادگی بین ما انجامید. دیگر مغول به راحتی به منزل مامی آمد به طوری که وقتی همسرم در منزل نیز حضور نداشت، او در خانه ما استراحت میکرد تا این که آرام آرام، رابطهای شیطانی بین ما شکل گرفت و هوسرانیهای پنهانی ما آغاز شد. این رابطه غیراخلاقی تا آن جا پیش رفت که «مغول» حتی اجازه نمیداد من نزد همسرم لباس راحتی بپوشم!
«ز- ف» ادامه داد: این گونه بود که اختلافات جدی خانوادگی بین من و همسرم در حالی شروع شد که دختربچه کوچکی نیز داشتم. درگیر و دار این اختلافات از همسرم خواستم مرا طلاق بدهد چرا که مغول اصرار داشت من باید از همسرم
طلاق بگیرم تا با او
ازدواج کنم! ولی همسرم مرا دوست داشت و حاضر به طلاق نبود. روزها به همین ترتیب سپری میشد تا این که روزی ماموران انتظامی من و مغول را به اتهام داشتن رابطه نامشروع در آرامستان مشهد دستگیر کردند. آن روز همسرم به کلانتری آمد و در حالی که تقریبا به ارتباط ما مشکوک شده بود، به ماموران گفت: مغول دوست من است و ما با یکدیگر ارتباط خانوادگی داریم. به همین خاطر ما را آزاد کردند، ولی همسرم که از این موضوع به شدت ناراحت بود، روی تکه کاغذی نوشت که قصد دارد دیگر از
مشهد برود و هیچ گاه باز نگردد؟! اما او این دست نوشته را به خواهر من داده بود!
که بعد از قتل همسرم از همان دست نوشته برای گمراه کردن پلیس و تغییر مسیر تحقیقات استفاده کردم. گزارش خراسان حاکی است، زن ۳۴ ساله سپس درباره چگونگی وقوع جنایت و در پاسخ به سوالات تخصصی و فنی قاضی کاظم میرزایی گفت: رابطه من و مغول به حدی رسید که دیگر تصمیم به قتل همسرم گرفتیم چرا که او حاضر به طلاق نبود! بار اول مغول چند عدد قرص خواب آور به من داد تا به همسرم بخورانم، اما وقتی شب برای کشتن همسرم به خانه ما آمد، ترسید چرا که او هنوز کاملا بیهوش نشده بود! چند شب بعد دوباره بستهای قرص به من داد که من قرصها را با
چای به همسرم خوراندم. وقتی مغول سوار بر پراید خودش به خانه آمد، همسرم را با روسری خفه کرد! جسد همان جا بود تا این که صبح من دخترم را از
خواب بیدار کردم، چادرم را طوری گرفتم که او جسد پدرش را نبیند. سپس دخترم را به
مدرسه بردم و از آن جا به خانه مادرم رفتیم تا این که روز بعد هم جسد را به درون چاهی در اطراف روستای سهل الدین انداختیم.
گزارش خراسان حاکی است، در ادامه بازسازی صحنه قتل و به دستور قاضی میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد)، مغول متهم ردیف اول پرونده نیز مقابل
دوربین قوه قضاییه ایستاد و بعد از معرفی خود گفت: آن شب وقتی «ز-ف» (همسر مقتول) با من تماس گرفت و گفت: همسرش با خوردن قرصها بی حال شده است بلافاصله در همان نیمه شب به خانه دوستم رفتم. او دمر کف اتاق دراز کشیده بود، من طنابی را که از داخل خودرو برداشته بودم، چند بار کشیدم تا از محکم بودن آن اطمینان یابم، ولی دیدم طناب سست است به همین خاطر از «ز» خواستم تا یک روسری بدهد! آن هنگام روسری را دور گردن دوست ۴۵ ساله ام انداختم و کشیدم، ولی او در همان حالت نیز هوشیار شد و قصد درگیری با مرا داشت که دیگر مهلت ندادم و آن قدر روسری را کشیدم تا بی جان شد. بعد از آن در حالی که ترسیده بودیم جسد را در هال رها کردیم و به خانه یکی از دوستانم رفتیم. آن جا من مقداری شیره مصرف کردم و روز بعد دوباره با کمک «ز»، جسد را به کنار
خودرو بردیم تا درون صندوق عقب بگذاریم، ولی دهان «ز» از ترس خشک شده بود. او جسد را رها کرد و برای نوشیدن آب به داخل منزل رفت که در این هنگام من جسد را در صندلی عقب گذاشتم و با یکدیگر به روستای سهل الدین (روستای پدری متهم) رفتیم.
آن جا بود که جسد دوستم را درون چاه عمیقی انداختیم و به خانه بازگشتیم. بعد از این ماجرا در حالی که همچنان با «ز» در ارتباط بودم، گوشی
تلفن همراه مقتول را نیز خاموش کردم و با خودم بردم! چند روز بعد وقتی گوشی را روشن کردم چند
پیامک برایش ارسال شد که ترسیدم و
سیم کارت آن را شکستم! از سوی دیگر هم پلیس به «ز» و من مشکوک شده بود حتی زمانی که «ز» در
زندان بود، شایعه میکردیم که او (مقتول) را مثلا در بندرعباس دیده اند! دست خط محمدرضا هم برای رفتن از مشهد، سند محکمی بود که پلیس را گمراه میکرد و این تصور به وجود آمده بود که محمدرضا زنده است. ولی بعد از شش سال نمیدانم چگونه پی به ماجرا بردند و ما را دستگیر کردند. متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافات تکان دهنده خود افزود: مدتی بعد از ارتکاب قتل فهمیدم «ز» با افراد دیگری هم ارتباط دارد. از این موضوع خیلی ناراحت شدم و او را چند بار تعقیب کردم حتی با یکی از همان مردانی که با او در ارتباط بود درگیر شدم و دعوا کردیم. به همین خاطر دیگر او را رها کردم و به دنبال زندگی خودم رفتم. گزارش خراسان حاکی است، «ز» متهم دیگر پرونده نیز در پی اعترافات «مغول» گفت: او بعد از قتل دیگر اهمیتی به من نمیداد در حالی که من همسرم را از دست داده بودم و کسی را هم نداشتم. حتی چند ساعت مقابل خانه اش کشیک میدادم تا بیرون بیاید به او میگفتم من دیگر تنها هستم!
برای مخارج خودم مانده ام! ولی او انگار نه انگار که همسرم را کشته و مرا به این روز انداخته است! به همین دلیل مجبور شدم با او قطع رابطه کنم! تا این که همین اواخر با فردی ازدواج کردم و در یکی از شهرهای اطراف مشهد ساکن شدم! شایان ذکر است هنگامی که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای هماهنگی با مستاجر منزلی که جنایت در آن رخ داده بود رفته بودند تا بازسازی صحنه قتل انجام شود، مرد مستاجر با شنیدن ماجرای قتل گفت: ما به تازگی به این جا نقل مکان کرده ایم، اما همسرم همیشه میگفت: این خانه روح دارد؟! وقتی تو نیستی صدای عجیبی به گوشم میرسد که میترسم!… کارآگاهان با شنیدن این اظهارات از مرد صاحبخانه خواستند به مراکز مشاوره مراجعه کند.
اول مهر سال ۹۱، ماجرای گم شدن مرد ۴۵ سالهای پلیس را به تکاپو انداخت، اما همه سرنخها به بن بست میرسید و دلیل محکمه پسندی برای ارتکاب قتل پیدا نمیشد تا این که بعد از گذشت شش سال از این ماجرا، قاضی کاظم میرزایی (قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) رسیدگی به این پرونده را به عهده گرفت و با مطالعه دقیق اوراق رنگ و رو رفته، روی فردی به نام «مغول» متمرکز شد. این گونه بودکه قاضی ویژه قتل عمد مشهد دستور دستگیری و بازجویی از مغول را در حالی صادر کرد که قبل از آن، بررسیهای نامحسوس چندین روزه، درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی همسر مقتول نیز با دستور وی صورت گرفته بود. وقتی متهم دستگیر شد با دیدن اسناد انکارناپذیری که روی میز قاضی قرار داشت به ناچار لب به اعتراف گشود و راز این جنایت هولناک را با همدستی همسر مقتول فاش کرد.
ارسال نظر