پاسخ پسر آیت الله کاشانی به ادعای پول گرفتن پدر در کودتا +سند
حتی یک بقّال سرگذر هم حساب دخل و خرج خود را روشنتر از صورتحساب ادعایی بیبیسی ثبت و ضبط میکند.
سیدمحمود کاشانی فرزند آیتالله کاشانی نوشت: این تلاش بیحاصل بیبیسی در راستای پردهپوشی بر مداخله دولت وقت انگلستان در امور داخلی ایران برای براندازی نهضت ملی ایران و محروم کردن ملت ایران از دستاوردهای مبارزات سیاسی طولانی خود برای برقراری دموکراسی در چارچوب قانون اساسی مشروطیت و به کنترل درآوردن دوباره نفت ملی شده ایران از سوی این دولت است.
به گزارش ایلنا، شبکه بیبیسی فارسی در هفته گذشته و همزمان با شصتوپنجمین سالگرد کودتای ۲۸ مردادماه در مطلبی با استناد به سندی که ارشیر زاهدی در اختیار موسسه هوور دانشگاه استنفور قرار داده، صورتحساب تازهای از پرداخت به عوامل مختلف این کودتا منتشر کرده است که در کنار نامهایی مثل شعبان جعفری، اسامی آیتالله کاشانی و آیتالله بهبهانی نیز به چشم میخورد.
در همین رابطه محمود کاشانی، فرزند آیتالله کاشانی و استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی با عنوان «تکّه کاغذ بی بی سی فارسی» که در اختیار خبرگزاری کار ایران (ایلنا) قرار داده، به این ادعا و سند تازه واکنش نشان داده است.
اردشیر زاهدی گفته است این سند متعلق به پدرش (فضل الله زاهدی) درباره پرداخت مبالغ در کودتای 28 مرداد 1332 را در اختیار موسسه هوور دانشگاه استنفور آمریکا قرار داده است. این سند نشان می دهد بابت کودتا به آیت الله کاشانی هم مبالغی پرداخت شده است اما فرزند کاشانی این موضوع را رد می کند.
متن کامل یادداشت محمود کاشانی بدین شرح است:
شبکه بیبیسی فارسی روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ یک تکه کاغذ بیتاریخ، بیامضا و بیارزش را به نمایش گذارد و آن را دستمایه اتهام زدن به آیتالله کاشانی، آیتالله بهبهانی و گروهی از روحانیون قرار داد که از یک منبع نامعلوم پول گرفتهاند تا در کودتا علیه مصدق شرکت کنند. این تلاش بیحاصل بیبیسی در راستای پردهپوشی بر مداخله دولت وقت انگلستان در امور داخلی ایران برای براندازی نهضت ملی ایران و محروم کردن ملت ایران از دستاوردهای مبارزات سیاسی طولانی خود برای برقراری دموکراسی در چارچوب قانون اساسی مشروطیت و به کنترل درآوردن دوباره نفت ملی شده ایران از سوی این دولت است. دروغ تاریخی کودتا علیه مصدق که ۶۵ سال است وابستگان به انگلستان در انبوهی از کتابها و مقالات در داخل و خارج از ایران درباره آن تبلیغات مسموم به راه انداختهاند سالهاست در پرتو اسناد ارزشمند موجود در کشور و اسناد سرّی و محرمانه وزارت امور خارجه ایالات متحد امریکا مربوط به رویدادهای سالهای نهضت ملی ایران که در سال ۱۹۸۹ میلادی (برابر با ۱۳۶۸ خورشیدی) و اسناد سازمان اطلاعات مرکزی امریکا «سیا» که در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶ خورشیدی) انتشار یافتند و بر بسیاری از حقایق پنهان آن دوران پرتوافکنی کردهاند، رنگ باخته و بیبیسی هرگز نمیتواند خورشید حقیقت را که در حال نمایان شدن است، با این روشها در زیر ابرهای تیره و تارِ دروغپردازی و تحریف تاریخ ایران پنهان نگاه دارد.
با این حال برنامهسازیهای بیبیسی فارسی برای سرپوش نهادن بر واقعیتهای تاریخ نهضت ملی ایران هچنان ادامه دارد:
۱- تبلیغات مسموم
با وجود انبوهی از اسناد و مدارک تاریخی، بیبیسی همچنان برای دروغ تاریخی کودتا علیه مصدق تبلیغ میکند تا بر نقش دولت انگلستان که با دخالت در امور داخلی ایران و منحل کردن مجلس شورای ملی دوره هفدهم که زمینه انتقال قدرت ازسوی مصدق به زاهدی را فراهم کرد سرپوش گذارَد. کاغذی نیز که روز ۲۸ مرداد در بیبیسی به نمایش گذاشته شد در راستای همین تبلیغات مسموم است. در بخشی از این برنامه بیبیسی میگوید:
«در یکی از این سندها که برای نخستین بار توسط همکارمان کامبیز فتاحی کشف شده! و پرده از یک راز برداشته: جزئیات دریافت کمکهای مالی توسط برخی روحانیون از طرفداران کودتا برای سرنگونی دکتر مصدق».
بیبیسی با انتشار این کاغذ مدعی شده:
«مبلغ ۲۰۰ هزار ریال به گروه شعبان جعفری اختصاص داده شده و ۴ برابر آن یعنی ۸۰۰ هزار ریال به آیتالله کاشانی و آیتالله بهبهانی داده شده تا از آنچه قیام مردمی علیه مصدق نام گرفت، حمایت کنند و آن را تبلیغ کنند. همین طور مبلغ ۵۰۰ هزار ریال هم به سایر وُعاّظ داده شده بود».
این تکّه کاغذ که این ارقام در آن نوشته شده تا آنجا مبتذل است که حتی یک بقّال سرگذر هم حساب دخل و خرج خود را روشنتر از آن ثبت و ضبط میکند. از سوی دیگر چون این کاغذ بیتاریخ است، بیبیسی کوشش میکند آن را به گونهای به رویدادهای سال ۱۳۳۲ مرتبط سازد و شخصی که این سند را کشف کرده! در همین برنامه میگوید:
«خب، این سند خیلی مشخصاً در واقع نشان میدهد که این افراد ازجمله آقای کاشانی یا بهبهانی یا وُعّاظ از دولت وقت ایران پول گرفتند در حول و حوش کودتا در سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴».
به این ترتیب بیبیسی فارسی که نمیتواند تاریخ مشخصی را برای این کاغذ روشن کند مدعی شده است این پول در حول و حوش کودتا در سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ پرداخت شده است. این در حالی است که کودتای ادعایی که بیبیسی درباره آن تبلیغ میکند روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بوده است. در این صورت حول و حوش کودتا چه تاریخی است؟ اگر پیش از تاریخ ابلاغ فرمان برکناری مصدق بوده که دولت و امکانات مالی در اختیار مصدق بوده است و سپس چگونه این تاریخ تا سال ۱۳۳۴ یعنی دو سال بعد به درازا کشیده است؟ بیبیسی فارسی سپس تلاش کرده است منبع این پولهای ادعایی را با آسمان ریسمان کردن به ذهن بینندگان خود وارد کند و افزوده است:
«حساب دولتی آقای زاهدی در واقع آقای سرلشگر زاهدی، نخستوزیر ایران را فراموش نکنیم سازمان سیا پُر میکُنه. بنابر اسنادی که سال گذشته در امریکا منتشر شد. سازمان سیا بر پایه همین سند، ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار به کل صَرف کودتا! میکُنه از اول برنامهریزی تا آن کمک سّری که به دولت زاهدی میدن. بنابراین اگر پولی توزیع شده میان وعّاظ، مساجد، آقای بهبهانی، کاشانی و فلسفی این پول به احتمال بسیار زیاد حداقل بخشی میتواند از طرف امریکا بوده باشد».
۲- اسناد جدید وزارت خارجه امریکا
بیبیسی که با نشان دادن این تکه کاغذ نتوانسته است بینندگان را قانع کند دست به فریبکاری زده و مدعی شده است بر پایه اسناد سال گذشته (وزارت خارجه امریکا)، «سازمان سیا ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار صرف کودتا میکُنه...».خوشبختانه اسناد روابط خارجی امریکا که بخش بزرگی از آن مربوط به سازمان سیا میباشد، در ۲۵ خرداد سال ۱۳۹۶ انتشار یافت. هر چند بیبیسی کوشش میکند برای موجّه جلوه دادن اتهامزنیهای خود به این اسناد استناد کند ولی این اسناد واقعیتها را روشن ساختهاند.
پیش از ورود به این اسناد اشاره میکنم مصدق با بستن چاههای نفت ایران و خودداری از پذیرش پیشنهادهای سودمند گوناگون که در چارچوب قانون ملی کردن نفت بودند، کشور را دچار بحرانی مالی کرد تا نارضایی مردم را برانگیزد و بتواند زمینه سیاسی انتقال قدرت را فراهم کند. شخص مصدق بارها از رؤسای جمهور امریکا درخواست کمک مالی کرده بود. ازجمله در نامه محرمانهای به آیزنهاور، رئیسجمهور امریکا که روز ۵ جون ۱۹۵۳ برابر با ۱۵ خرداد ۱۳۳۲ به وی تسلیم شده چنین نوشت:
«... اگر در این موقع کمک مؤثّر و فوری به این مملکت نشود شاید اقداماتی که فردا به منظور جبران غفلت امروز به عمل آید خیلی دیر باشد. البته در این مدت، کمکهایی از طرف دولت امریکا به ایران شده که موجب تشکر است ولی آن قدر نبود که مشکلات ایران را مرتفع کند و صلح جهانی را که هدف و آمال دولت و ملت شرافتمند امریکاست تأمین نماید...».
مصدق کوشش فراوان داشته است این نامهنگاری، محرمانه بماند ولی سرانجام دولت امریکا آنها را منتشر کرد و در روزنامههای ایران روز ۲۰ تیر ۱۳۳۲ هم بازتاب یافت. بنابراین هنگامی که مصدق قدرت را به زاهدی تسلیم کرد خزانه کشور کاملاً تهی بود. مستندترین گزارش را در این زمینه دکتر علی امینی که پیش از آن وزیر اقتصاد ملی دولت مصدق و از اوضاع مالی دولت او آگاه بود در جلسه ۵۱ مجلس شورای ملی دوره هجدهم ارائه کرد و در بخشی از آن گفت:
«دولت مصدق با مصرف کردن همه ذخائر ارزی و ریالی کشور در سال ۱۳۳۰ و با گرفتن وامهای متعدد از بانک ملی و فروش اوراق قرضه در سال ۱۳۳۱، چند میلیارد بدهی به بار آورد و نزدیک به ۴۰۰ میلیون تومان اسکناس غیرقانونی چاپ کرده بود. سرانجام در مرداد ۱۳۳۲، کفگیر به ته دیگ خورده و هیچگونه امکاناتی مالی برای پرداخت حقوق کارکنان و انجام تعهدات دولت باقی نمانده بود». (روزنامه اطلاعات، ۱۸ مهر ۱۳۳۳)
زاهدی پس از به دست گرفتن قدرت نخستوزیری، روز یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۳۲ نامهای رسمی به رئیسجمهور امریکا نوشت که به شماره ۳۰۱ متن کامل آن در اسنادی که سال گذشته انتشار یافت بازتاب دارد. این نامه در روزنامههای ایران انتشار نیافت ولی روزنامه اطلاعات در همین روز ۴ شهریور، خبر دیدار سفیر امریکا با زاهدی را منتشر کرده و به گونه ضمنی موضوع درخواست کمک مالی از امریکا و شروط پرداخت آن را توضیح داده است. ولی گزارش کامل گفتگوهای زاهدی و سفیر امریکا درسند شماره ۳۷۵ که هندرسن روز ۵ شهریور ۱۳۳۲ به وزارت خارجه فرستاده است در اسنادی که در سال ۱۹۸۹ میلادی برابر با ۱۳۶۸ خورشیدی انتشار یافت بازتاب یافته و در بخشی از آن آمده است:
«یک ساعت با زاهدی نخستوزیر جدید گفتگو کردم... او نیاز به کمک مالی امریکا دارد زیرا دولت او نه تنها ورشکسته است بلکه مقروض هم هست. مصدق پولهایی را که مردم در بانکها و شرکتهای بیمه و جاهای دیگر به امانت سپرده بودند خرج کرده است. نمیداند مصدق چه فکری در مغزش داشته ولی میبایست تشخیص داده باشد که دارد کشور را به سوی بنبست مالی سوق میدهد. زاهدی امیدوار بود که کمک امریکا خیلی دیر و خیلی کم نباشد... به نخستوزیر گفتم که اطمینان دارم ایالات متحد به ایران کمک مالی خواهد کرد و این کمک باید با ترتیبی منظم و مطابق قوانین امریکا باشد...».(اسناد روابط خارجی امریکا، ج ۲، برگ ۱۰۷۶، انتشارات علمی ۱۳۷۷)
آیزنهاور، رئیسجمهور امریکا نیز بیدرنگ در همان روز ۴ شهریور که نامه زاهدی را دریافت کرد پاسخی به آن داد که در مجموعه اسنادی که در سال گذشته انتشار یافت به شماره ۳۰۲ متن کامل آن به چاپ رسیده و در بخشی از آن آمده است:
«من نامه مورخ ۲۶ آگست (۴ شهریور ۳۲) شما درباره گرفتاریهایی که با آنها در ایران روبرو هستید را دریافت کردم... مردم امریکا همچنان عمیقاً به استقلال ایران و بهروزی ملت ایران علاقمند هستند... در کوششی برای کمک به مشکلات فوری شما من به سفیرمان در ایران اجازه دادم با شما در زمینه برنامه کمک مالی ما مشورت کند. درخواست شما مورد توجه دوستانه ما قرار خواهد گرفت...».
به این ترتیب کمک مالی دولت امریکا روز ۴ شهریور ۱۳۳۲ مورد موافقت رئیسجمهور امریکا قرار گرفت که در آینده پرداخت شود برخلاف ادعای بیبیسی فارسی از سوی سازمان سیا و یا برای مصرف در کودتای ادعایی و موهوم نبوده است. از شگفتیهای این روزها این است که دولت انگلستان نگران کمک مالی کلان دولت امریکا به ایران بوده و از همینرو روز ۳ شهریور ۱۳۳۲ و یک روز پیش از نامهنگاری زاهدی با رئیسجمهور امریکا، هارولد بیلی از سفارت انگلستان در امریکا، به دیدار معاون وزارت خارجه امریکا رفته و به دولت امریکا درباره یک کمک مالی قابل ملاحظه به دولت ایران هشدار داده است. این واقعیت در بخشی از سند «سرّی» شماره ۳۵۵ از اسناد وزارت خارجه امریکا که در سال ۱۹۸۹ انتشار یافت چنین آمده است:
«تنها نگرانی وزارت خارجه انگلیس این است که ایالات متحد، مبلغ کلانی پول در اختیار دولت ایران نگذارد که انگیزه ایران را به حصول توافق در مسئله نفت از بین ببرد. به عقیده وزارت خارجه انگلیس پرداخت مبالغی نظیر ۱۰۰ میلیون یا ۲۰۰ میلیون دلار ممکن است به از بین بردن انگیزه بینجامد». (اسناد روابط خارجی امریکا، ج ۲، برگ ۱۰۷۴)
مصدق یکی از دو بند برنامه خود را که روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۳۰ به مجلس تقدیم کرد و برای آن رأی اعتماد گرفت اجرای قانون ملی کردن نفت و استفاده از درآمدهای حاصله برای رفاه و آسایش ملت ایران برشمرده بود. ولی با بستن چاههای نفت و خودداری از پذیرش پیشنهادهای مثبت، اوضاع مالی کشور را با چنان ورشکستگی روبرو کرد که هنگام تسلیم قدرت دولتی به زاهدی توان پرداخت حقوق کارمندان و تعهدات دولت را نداشت. سند سرّی مزبور نشان میدهد ایجاد تنگنای مالی در کشور از سوی مصدق و ناراضی ساختن مردم در راستای سیاست انگلستان بوده که سرانجام در برابر زیادخواهیهای این دولت در امضای قرارداد نفت به زانو درآید که همین اتفاق نیز در سال ۱۳۳۳ رُخ داد.
۳- اتهامزنیها در تکه کاغذ بیبیسی
بیبیسی فارسی در این کاغذ بیارزش نام اشخاصی را به میان آورده و برای سرپوش نهادن بر نقش کلیدی مصدق در صدور فرمانهای شاه و تسلیم قدرت به زاهدی، آنان را متهم به شرکت در کودتای موهوم و دریافت کمک مالی کرده است که در هر مورد توضیح کوتاهی سودمند است:
الف– شعبان جعفری
پیرو توطئهای که مصدق در روزهای آغازین اسفند ۱۳۳۱ برای نا امن کردن کشور ترتیب داد و شاه را زیر فشار قرارداده بود که بیسروصدا سفری به خارج از کشور بکند وموافقت شاه را نیز به دست آورده بود، این خبر، دیر هنگام شب ۸ اسفند به آیتالله کاشانی رسید. وی با احساس خطر، از هیأت رئیسه مجلس خواست نمایندگان را برای یک نشست فوری فردا صبح دعوت کند. در جلسه ۹ اسفند نامه آیتالله کاشانی که رئیس مجلس بود خوانده شد و نمایندگان مجلس به اتفاق آرا موافقت کردند برای شاه فرستاده شود و از وی خواستند سفر خود را لغو و به آینده موکول کند. خبر سفر پیشبینی نشده شاه، مردم و بازاریان را نیز که از قدرتنماییهای حزب توده احساس خطر میکردند نگران کرد. گروه بزرگی از مردم به خانه آیتالله بهبهانی رفتند و از وی درخواست کردند پیشاپیش مردم به دربار برود و درخواست لغو سفر شاه را بکند. آیتالله کاشانی در پیام دیگری از مردم خواست مانع از سفر شاه بشوند. بیش از ۲۰ هزار تن از مردم در تهران در برابر کاخ شاه اجتماع کردند که شعبان جعفری هم یکی از آنان بود و سرانجام توانستند سفر شاه را لغو و توطئه مصدق را ناکام سازند.
مصدق گروهی از فعّالان روز ۹ اسفند را که در اجابت پیشنهاد آیتالله کاشانی، آیتالله بهبهانی و همگی نمایندگان مجلس وارد صحنه شده بودند بازداشت کرد که یکی از آنان شعبان جعفری بود. وی همچنان در زندان مصدق بسر میبرد تا آنکه زاهدی عصر روز ۲۸ مرداد در شهربانی کل کشور مستقر شد و وظایف نخستوزیری را به دست گرفت و دستور داد زندانیان سیاسی آزاد شوند که یکی از آنان شعبان جعفری بود. این خبر در روزنامه اطلاعات روز۳۱ مرداد ۱۳۳۲ هم بازتاب یافته است. ۶۵ سال است با دروغپردازی، فرافکنی و برای سرپوش نهادن بر نقش مصدق، تبلیغات راه انداختهاند که شعبان جعفری روز ۲۸ مرداد از کودتاچیان! بود و اکنون بیبیسی برای تأیید این دروغپردازیها سندسازی کرده که به شعبان جعفری پول داده شده که در کودتای موهوم شرکت کند!
ب– آیتالله بهبهانی
پیش از این دیدیم که آیتالله بهبهانی در یک نامه سرگشاده که روز ۱۱ مرداد ۱۳۳۲ در روزنامهها انتشار یافت اعتراض شدید خود را به رفراندوم نمایشی مصدق اعلام کرد. ولی بیبیسی با سرپوش گزاردن بر انگیزه مصدق در برگزاری این رفراندوم که منحل کردن مجلس و دادن اختیار صدور فرمان نخستوزیری زاهدی به شاه بوده است، آیتالله بهبهانی را در این کاغذ بیارزش، متهم به دریافت پول برای این کودتای موهوم و خیالی میکند. بیبیسی فارسی که با نشان دادن این تکّه کاغذ بیارزش و به راه انداختن تبلیغات برسر آن نتوانسته است بینندگان خود را قانع کند که به آیتالله بهبهانی پولی داده شده، راه جعل و خلافگویی را در پیش گرفته و افزوده است:
«منتهی در اینجا در امریکا به خصوص از سال گذشته که اسناد بیرون آمد، مشخصاً اسم آقای بهبهانی داره میاد...».
این در حالی است که در ۳۷۵ سندی که درسال ۲۰۱۷ برابر با ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ازسوی وزارت خارجه امریکا انتشار یافت و بخشی از آنها مربوط به اسناد سازمان «سیا»ست، حتی یک کلمه درباره اینکه به آیتالله بهبهانی از سوی مقامات ایرانی و یا هر مقام دیگری پولی داده شده باشد به چشم نمیخورد و این درماندگی بیبیسی فارسی را از سندسازی خود نشان میدهد.
پ– آیتالله کاشانی
اسناد ایستادگی آیتالله کاشانی در برابر رفراندوم خلاف قانون اساسی مصدق فراوانتر و گویاتر هستند. آیتالله کاشانی منحل کردن مجلس را قیام علیه مشروطیت ایران برشمرد و با همه توان برای حفظ مجلس و مشروطیت تلاش کرد. هر چند سرلشگر بازنشسته زاهدی سابقه درخشانی در سرکوب حرکتهای تجزیهطلبی در ایران داشت و در انتخابات دوره شانزدهم مجلس در تهران در بهمن و اسفند ۱۳۲۸ که در سمت رئیس شهربانی کل کشور بود از دخالت دولت در انتخابات پیشگیری کرد و در نتیجه نمایندگان هوادار نهضت ملی ایران توانستند وارد این مجلس شوند ولی پس از آنکه زاهدی خود را نامزد نخستوزیری کرد از آنجا که یک فرد نظامی بود آیتالله کاشانی روز ۱۰ اسفند ۱۳۳۱ در یک گفتگوی مطبوعاتی به گونه روشن اعلام کرد از نخستوزیری زاهدی حمایت نمیکند. (روزنامه کیهان، ۱۰ اسفند ۱۳۳۱)
پس از آنکه مصدق توانست با ترور شخصیت آیتالله کاشانی و سرکوب مجلس، قدرت را تسلیم زاهدی کند آیتالله کاشانی و نمایندگان مجلس بیدرنگ از روز ۳۱ مرداد ۱۳۳۲ به دنبال بازگشایی مجلس بودند. اسناد فراوانی از مبارزه سیاسی نمایندگانی که در برابر منحل کردن مجلس ایستادگی کرده بودند در دست است که نشان میدهند این گروه پس از روی کار آمدن زاهدی خواستار برگزاری انتخابات در ۳۳ حوزهای که مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۱ به ناروا متوقف کرده بود شدهاند. ولی انگلستان و امریکا، شاه را زیر فشار گذاردند که فرمان انحلال مجلس را صادر کند.
این واقعیت تاریخی در سند شماره ۳۷۴ و گزارش گفتگوهای سفیر امریکا در ایران با زاهدی به تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۳۲ بازتاب دارد. سرانجام شاه تسلیم این فشارها شد و روز ۲۸ آذر۱۳۳۲ فرمان انحلال مجلس شورای ملی را صادر کرد. از آن پس ایستادگی شدید آیتالله کاشانی در برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس دوره هجدهم آغاز شد و با صدور اعلامیهای روز ۱۴ بهمن ۱۳۳۲ به دخالت دولت زاهدی در انتخابات اعتراض کرد. وی در ۲۰ بهمن ۱۳۳۲ نامهای به «هامرشولد» دبیرکل سازمان ملل متحد نوشت و با پیشبینی اینکه دولتهای انگلستان و امریکا میخواهند با برگزاری اینگونه انتخابات فرمایشی، قرارداد نفت مورد نظر خود را به ایران تحمیل کنند، این قرارداد را فاقد ارزش قانونی اعلام کرد. سرانجام هنگامی که لایحه قرارداد کنسرسیوم نفت در سال ۱۳۳۳ از سوی دولت زاهدی برای تصویب به مجلس تقدیم شد آیتالله کاشانی در یک اعلامیه تفصیلی با آن به مخالفت پرداخت و در بخشی از این اعلامیه درباره کمکهای دولت امریکا به دولت زاهدی چنین نوشت:
«... و هنگامی که دولت امریکا که خود را پیشآهنگ اصول دموکراسی و مُبتکر منشور آتلانتیک و پشتیبان سازمان ملل متحد میداند، در این معامله بیشرمانه و انتقامجویی وقیحانه با انگلستان مکار وحیلهگر همکاری مینماید و ساعی است به خاطر چند صد میلیون دلاری که از نفت ایران نصیب سرمایهداران استعمارچی امریکا میگردد، ملت مظلومی را از آزادی و آزادیخواهی ناامید و نسبت به تمام ادعاهای دنیای غرب بدگمان گردد، ملت ایران هم حق دارد تصور کند چند میلیون دلاری که به عنوان کمک از طرف امریکا به ایران میرسد و قسمت عُمده آن برای تأمین مطامع معدودی خرج میشود فقط برای این بوده که بعداً چند صد برابر آن را از حلقوم ملت رنجدیده این سرزمین بیرون آورند...».
یک سیاستمدار در مبارزه سیاسی خود باید وفادار به اصول دموکراسی و پاکدست باشد که این چنین با شجاعت و به خطر انداختن شهرت سیاسی خود در فضای مسموم دوران پایانی نخستوزیری مصدق که حزب توده خیابانهای تهران را در اختیار گرفته بود، در برابر رفراندوم خلافِ قانون اساسی و خانهبرانداز مصدق با همه توان ایستادگی کند و سپس در حالی که ترور شخصیت شده است با دخالت دولت زاهدی در انتخابات دوره هجدهم و مداخله قدرتهای بیگانه در امور داخلی کشور ما مبارزه کند. تکّه کاغذ بیبیسی فارسی در آن هنگام کجا بوده است که دستگاههای دولتی آن را افشا نکردهاند تا صدای حقطلبانه آیتالله کاشانی را خاموش کنند؟ و سخنگوی دولت زاهدی ناگزیر نشود برای خاموش کردن صدای اعتراضهای سیاسی آیتالله کاشانی از او به «شخصی به نام سیّدِ کاشی» یاد و خود را مسخره خاص و عام کند.
هنگامی یک رسانه بیگانه چون بیبیسی فارسی به تحریف حساسترین بخش تاریخ معاصر ایران میپردازد این وظیفه صداوسیماست که با ترتیب دادن گفتگوهای تاریخی بیهزینه، به روشنگری بپردازد و مانع از گمراه شدن مردم شود. ولی صداوسیما شب هنگام ۲۵ مرداد در یک برنامه به ظاهر مستند به نام «آقای نخستوزیر» و با هزینههای سنگین که به بودجه آن تحمیل گردید با سر هم کردن فیلمهای سطحی دوران گذشته و گردآوری یک گروهان از افرادی که آنان را به لباس داشمشتیها درآورده بود با تحریف اسناد روشن تاریخی چنین وانمود کرد این آدمهای عجیب وغریب که وجود خارجی نداشتهاند با هجوم به زندان، شعبان جعفری را آزاد و او هم رهبری کودتای خیالی علیه مصدق را برعهده گرفته است! تا دروغ تاریخی «کودتای ۲۸ مرداد» را همسو با بیبیسی فارسی در ذهن و ضمیر بینندگان جا بیاندازد. یا در ساعت ۱۱ شب ۲۸ مرداد در یک برنامه تکراری به نام «داستان مرداد»
فریبکاریهای وابستگان انگلستان چون مَلکُم بِرن، آبراهامیان و استفان کینزر را که درباره کودتا علیه مصدق تبلیغات میکنند پخش کرد و با معرفی آنان به نام پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به سرپوش گزاردن بر مکانیزم مداخله بیگانگان در امور داخلی ایران و به شکست کشاندن نهضت ملی ایران پرداخت.
قطعاً این تکه کاغذ بیبیسی فارسی کمکی به او برای سرپوش نهادن بر دخالت دولت انگلستان در برچیدن بساط مجلس و مشروطیت از صحنه سیاسی کشور ما نمیکند و ارزش توضیح بیشتری ندارد. ولی نکته دیگر این است که بیبیسی فارسی با اینگونه اتهامزنیها به دنبال اثرگذاری بر اوضاع و احوال کنونی کشور ما نیز هست. هنگامی که از زبان خبرنگار خود در امریکا با تحریف تاریخ نهضت ملی ایران میافزاید:
«شبکه روحانیت نقش محوری داشتند در همکاری با حکومت وقت ایران، با شاه با بریتانیا و امریکا و نقش مهمی ایفا کردند...».
بیبیسی با این تفسیرهای مجعول به دنبال آن است که به نارضایی مردم از اوضاع سخت معیشتی که پیامد سوءمدیریت دولت و نبودِ هرگونه نظارتی از سوی مجلس است دامن بزند و از آن بهرهبرداری کند.
ارسال نظر