دامادم را تعقیب کردم و ارتباط شیطای او را با چند دختر دیدم + عکس
تا روزی که مادر نشوی هیچ گاه نمی توانی احساس مرا درک کنی. تو دلسوزی های مرا دخالت در زندگی ات می دانی در حالی که من همواره نگران آینده تو و خواهرانت هستم. دوست دارم شما در آرامش و رفاه زندگی کنید تا سرنوشتتان همانند زندگی نکبت بار من نشود. امروز دیگر نگران 2 خواهرت نیستم چرا که آن ها در انتخاب همسر خود اشتباه نکرده اند و زندگی خوبی دارند اما تو...
این ها بخشی از اظهارات زن میانسالی است که برای حل مشکل خانوادگی به همراه دختر 24 ساله اش به کلانتری مراجعه کرده بود.این زن در حالی که عنوان می کرد از حرف ها و تهمت های دخترم بسیار ناراحت و دل شکسته هستم به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: حدود 33 سال قبل با «میرکریم» ازدواج کردم. سال های اول زندگی خوبی داشتیم تا این که صاحب 3 دختر شدیم اما آرام آرام همسرم به مصرف مواد مخدر روی آورد و معتاد شد. ماجرای اعتیاد او را تحمل می کردم اما بعدها فهمیدم که «میرکریم» به من خیانت می کند.
اطرافیان و برخی از بستگان همسرم نیز مدام زمزمه می کردند که من نمی توانم پسری به دنیا بیاورم در حالی که بعد از داشتن 3 فرزند دیگر نمی خواستم باردار شوم. اگر چه حرف های دیگران را می توانستم تحمل کنم اما نمی توانستم چشمانم را به روی خیانت همسرم ببندم. به همین خاطر مجبور شدم با گذشتن از مهریه و فرزندانم از میرکریم طلاق بگیرم. از آن روز به بعد به تنهایی زندگی می کردم و حتی اجازه دیدن فرزندانم را هم نداشتم.
2 دختر بزرگ ترم ازدواج کرده بودند و زندگی خوبی داشتند اما آخرین فرزندم که سال های کمتری را با من زندگی کرده بود و همواره حس بی مادری آزارش می داد در جست و جوی محبت راه را به خطا رفت و در پی یک آشنایی خیابانی با جوانی به نام «سلیم» ازدواج کرد.
او اهل زن و زندگی نبود و مدام اوقاتش را با هوسرانی های خیابانی می گذراند. روزی دخترم با چشمانی گریان به سراغم آمد و از مشکلات زندگی اش سخن گفت. از آن روز به بعد من سلیم را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم او با دختران غریبه ارتباط دارد و به دخترم خیانت می کند.
بارها با او صحبت کردم و حتی چند بار تعهد گرفتم تا مسیر درست زندگی را طی کند و دست از خیانت به همسرش بردارد اما متأسفانه سلیم به کارهای زشت خود ادامه داد و... دختر جوان که تا این لحظه سکوت کرده بود و به حرف های مادرش گوش می داد ناگهان سخنان مادرش را قطع کرد و در حالی که چهره اش از شدت عصبانیت به سرخی گراییده بود، با حسرتی خاص گفت: آن روزها نمی دانستم کسی که محبت خود را در خیابان تقسیم می کند پس از ازدواج هم نمی تواند این عادت خود را کنار بگذارد و به همسرش خیانت خواهد کرد ولی دیگر چاره ای جز زندگی با او ندارم و نمی خواهم افراد دیگری در زندگی ام دخالت کنند با آن که در انتخاب همسر دچار اشتباه شده ام اما باز هم طلاق را راه چاره نمی دانم و باید برای بازگرداندن همسرم به راه درست زندگی تلاش کنم تا...
ارسال نظر