به گزارش اکونا پرس،

امیرمهدی ژوله نوشت:

ماه رمضان،ماه رمضان نیست اگر اذانش را مؤذن زاده نگوید و ربنایش را شجریان نخواند و سریالش را عطاران نسازد.

رمضان رمضان نیست اگر تمام نیمه شب را با پچ پچ مناجات بابایی نخوابیده باشی.بابایی عاشق رمضان بود.

از چند روز قبل پیشواز میرفت.به سه روز احیا اکتفا نمیکرد.محض احتیاط از هجدهم تا بیست و هشتم قرآن سر میگرفت و اعمال به جا می اوزد.تا مغرب و عشای مفصلش را نمیخواند روزه اش را باز نمیکرد.تخم مرغ را عسلی دوست داشت و شیر را گرم.حلیم و آش و آبگوشت و آب کله و قیمه ریزه را ترجیح میداد به خوروش و کباب و لوبیاپلو که لب نمیزد..

از نیمه شب بیدار بود و اعمال هرشب رمضان را مو به موی مفتاحیح الجنان قطور و عریض و طویلش به جا میاورد.از خاطرات شب زنده داری ش یکی اینکه یکی دوبار اشاره سربسته ای کرده بود که خانه شبها جن دارد.خانه درخونگاه پشت کوچه نخست وزیری (کوچه ای که خانه پدر و مادر میرحسین موسوی عزیز آنجا بود و سید می امد و میرفت و برای همین کوچه نخست وزیری صدایش میزدند)من به شوخی میگرفتم جن داشتن خانه را تا اینکه یکبار مامانی گفت که نصفه شب بیدار شده آب بخورد که دیده کسی پشت سر بابایی ایستاده و نماز میخواند.هی گفته رضا سلام ولی مرد جوابی نداده .رضا نبوده که جوابی بدهد.بسم الله الرحمن الرحیم .بابایی هم نه تعجب نه تکذیب ،برگشت که "منم بعضی شبا صداشون رو میشنوم پشت سرم"...!!

من که سعی هم نکردم باور کنم.جرأت نکردم که سعی کنم باور کنم .پدربزرگ بابایی راهم میگفتند کراماتی داشته و کفش جلوی پایش جفت میشده و گویا خدابیامرزها ژن ش را داشته اند.بسم الله الر...

...

حالامن بابایی را ندیده م از آن روزی که بیمارستان تخت آی سی یو نداشت و اورژانس نداشت و مثل تکه گوشت انداختنش روی یک تختی در گوشه ای که ارام تمام کند.که ارام تمام شود.

من بابایی را ندیده ام از آن روزی که استنداپی نکرده بودم و شناخته ای نمیشدم و کاری ازم برنمیومد جز فشار دادن آن پمپ دستی اکسیژن و فوت کردن آیه هایی که یاد داده بود به صورت کبودش و جز گریه جز گریه...

ببریدش امسال سر سفره های افطارتون به فاتحه ای.به خیری،به یادی