تنهایی ناراحت کننده عادل فردوسی پور در تلویزیون + عکس
آنچه در محتوای این نوشته جاری است، تنها یادی است از آدم های خاطره انگیز تلویزیون در دهه ما که متاسفانه یا دیگر در تلویزیون حضور ندارند، یا مثل آقای شفیع خیلی زود از دنیا می روند.
درگذشت بهرام شفیع که بسیار اتفاق ناراحت کننده ای بود، نشانه است؛
نشانه پرواز نسلی از خاطرات بی تکرار سازمان صدا و سیما که دیگر صدایشان را نخواهیم شنید و تصاویرشان را نخواهیم دید.
برای آنهایی که دهه ۶۰ را تجربه نکرده اند و کره و مربای آن صبح های تاریک را نچشیده اند شاید بد نباشد این خاطره را روایت کنیم که با هر صدای راکت هواپیماهای عراقی، آنچه باید به ذهن مشوش و روح خراشیده ما آرامش می بخشید همین چهره ها بودند؛
خانم گیتی خانم مجری برنامه کودک - که هر کجاست هست سالم و سلامت باشد - یکی از آنها بود که غروب ها وقتی مشق ها را با بی میلی تمام می نوشتیم با آن صدای قشنگنش، وعده پخش کارتون «بچه مدرسه والت» را می داد.
من البته همیشه در انتظار پخش انیمیشن «دکتر ارنست» و بازیگوشی های دختر کوچک دکتر در آن جزیره متروک بودم. دروغ چرا؛
این برنامه ها در فضای ملتهت دهه ۶۰ به ما آرامش می داد. ما به دکتر ارنست که همزمان هم پزشک بود هم همه کارهای غیر ممکن را در آن جزیره ناشناخته انجام می داد دل بسته بودیم...
صدای بهرام شفیع هم وقتی از شبکه یک پخش می شد، غرق در ورزش می شدیم. یادم می آید در شبکه دو آقای جلال مقامی، با برنامه «دیدنی ها» می درخشید و موسیقی متن این برنامه چقدر هنوز در یادم مانده است.
برای نخستین بار با دیوید کاپرفیلد در برنامه دیدنی ها آشنا شدم. شعبده بازی که آقای مقامی در وصف کارهای عجیبش را سخن می گفت و تصاویرش را هم نشان می داد که از دیوار چین عبور می کند!
ما حتی در آن دوره از دلار هم با «سریال آقای دلار» خاطره داریم. بله دلار همان موقع هم همین ماجراهای تکراری را داشت و آقای فرجامی که نقشش را اسماعیل داور فر بازی می کرد، خیلی وقت است در میان ما نیست...
بگذریم از نقل این خاطرات که شاید برای بچه های این دوره و زمانه جذاب نباشد. دغدغه های امروز بچه ها با آنچه ما تجربه کردیم متفاوت است.
نمی گوییم کدامش خوب است یا بد؛ به شخصه معتقدم زندگی فقط با نقل خاطرات پیش نمی رود. باید همیشه مدرن و به روز باشیم و از شرایط متفاوت زندگی امروز لذت ببریم.
آنچه در محتوای این نوشته جاری است، تنها یادی است از آدم های خاطره انگیز تلویزیون در دهه ما که متاسفانه یا دیگر در تلویزیون حضور ندارند، یا مثل آقای شفیع خیلی زود از دنیا می روند.
صداهای آشنایی که هر کدامشان هزاران خاطره خوش هستند. من خیلی دوست دارم برای بچه های این دوره و زمانه، آهنگ «همشاگردی سلام...» را پخش کنم اما نمی دانم آنها به این سرود چه واکنشی نشان می دهند.
خاطره ها یکی یکی می روند و تلویزیون ما هم تهی از چهره های خاطره ساز می شود. در بحث ورزش هم بهرام شفیع را نداریم. جواد خیابانی دیگر حال و حوصله سابق را ندارد. کیومرث صالح نیا از ایران رفته و فقط یک عادل فردوسی پور باقی مانده که نمی دانیم در ۴۰ و اندی سالگی، چقدر حال و حوصله ادامه دادن این راه برایش باقی مانده...
ارسال نظر