صندوق هایی که بلای جان فرهنگیان است/ احتساب سوابق معلمان
معلم تنها عنصری است که می تواند کشور را با تربیت نیروی انسانی کار آمد به سوی استقلال اقتصادی درون زا وبرون نگر هدایت کند.
در سکوت کلاس ،پای تخته ی پراز فرمول وعبارت ،دنبال جای خالی می گردد. غبار گچی که ته حلقش ماسیده امانش نمی دهد وسرفه های خشن وخش دار نهال قامتش را به کمانی خمیده تبدیل می کند. بچه ها می دانند که باید زود لیوانی آب به او برسانند تا راه نفسش باز شود. چیزی به بازنشستگی تقویمی اش نمانده است ؛اما چند سالی است که توان ادامه ی کار را ندارد . دوباره خاطرات أوایل کار مقابل چشمانش زنده می شود . دره های عمیق وکوه های بلند وجاده ای باریک ودر انتها روستایی مهجور در دل کوهستان با کودکانی غریب ونیازمند آموزش. همه ی حقوق اندکش صرف ایاب وذهاب وخوراک بخور ونمیرش می شود اما عشق به بچه ها به اواجازه ی این کار پرهزینه را نمی دهد. حالا دیگر برف پیری روی سرش نشسته است با قامتی که زود تر ازمعمول پیرو فرتوت شده ،وارد اداره ی محل خدمت می شود تا از زمان دقیق بازنشستگی اش مطلع شود. برگه ای به دستش می دهند . دقیق نگاه می کند و باریکه ی اشک از گوشه ی چشمانش جاری می شود. باید برای سال های حق التدریسش که با آن همه سختی وحقوق اندک ساخته است، ده میلیون تومان به صندوق بازنشستگی پرداخت کند تا آن سال های سخت را جزو سنواتش حساب کنند وگرنه چهار سال دیگر هم باید سرفه کنان تدریس کند
کارکنان کارگزینی به روی خودشان نمی آورند که مقصرند وباید اورا از بخشنامه ای که در سال ٩٣ صادر شده مطلع می کردند تا به جای ده میلیون با صد هزار تومان سنواتش را ضمیمه کند.
آموزش وپرورش به روی خودش نمی آورد که در تمام این سال ها باید سهم خودش را به عنوان کارفرما پرداخت می کرده واز این کار شانه خالی کرده است.
مجلس دهم به روی خودش نمی آورد که مصوبه ٢٧ بهمن ٩۵ که برا ی احتساب سوابق معلمان پاره وقت به صحن آمد ، چه بلایی برسر معلمان تمام وقت نازل کرده وکمیسیون آموزش اصلاح این اشتباه را در اولویت خود نمی داند.
صندوق های بازنشستگی برای گرفتن پولشان معلمان را به گروگان گرفته اند و وکلایشان دیوان را با مصوبه مجلس ورای وحدت رویه سال ٩٣ دیوان عدالت را مسحور کرده اند.
صدای یک میلیون معلم در وانفسای اختلاس ها به جایی نمی رسد . دولت در همین فضا میلیاردها تومان صرف یک تیم فوتبال می کند ولی برای کمک به حل این مشکل هنوز قدمی بر نداشته است.
معلم باید در کلاس از عدالت بگوید.از مدارا بگوید . از اخلاق حرف بزند. از درستکاری سخن بگوید وبه نرمی در فواصل این واژه های حرکت آفرین سیلی بخورد وسکوت کند.
اما دیگر نمی توان با شعار، دهان معلم را بست. معلمی که امروز به این همه جفا معترض است ،همان مبارزی است که در خیابان ها سنگر می ساخت واز انقلاب نوپدید ۵٧ در برابر مخالفان ودشمنانش دفاع می کرد.
همان رزمنده ای است که سنگینی هشت سال جنگ علیه متجاوزان هنوز روی شانه هایش احساس می شود. همان مجاهدی است که روستا به روستا برای کمک به محرومان می دوید تا زندگی در زیر کپرهای لبریز از فقر از نفس نیفتد.
معلم نجیب، اما پرشور است. هر جا لازم باشد می ایستد وبا صدای رسا حق ِ نا حق شده اش را مطالبه می کند.
آقایان هر چه زودتر برای متقاعد کردن صندوق های بازنشستگی جهت احتساب سنوات حق التدریس معلمان تمام وقت به میزان ٩ درصد زمان استخدام اقدام کنید . این جامعه ی تب زده ی سرشار از مطالبات عقب مانده را دوباره با کم کاری وبی توجهی های مکرر خود ملتهب نکنید.
معلم تنها عنصری است که می تواند کشور را با تربیت نیروی انسانی کار آمد به سوی استقلال اقتصادی درون زا وبرون نگر هدایت کند.
معلم را دریابید. بدون معلم قطار پیشرفت حرکت نمی کند اگربراستی وفراتر از شعارهای رنگارنگ ، به دنبال پرواز وجهش ایران عزیز هستید ، معلمان را دریابید ومشکلاتشان را حل کنید.
ارسال نظر