نبود حق عائله مندی در فیش های حقوقی برخی از فرهنگیان
یادداشت اختصاصی خدیجه پاک ضمیر:

اول مهر که می شود ، وارد حیاط مدرسه که می شوی ، شور و هیاهوی خیل دانش آموزان را که می بینی ، ناخودآگاه لبخند بر لبانت می نشیند و سرشار از حس امید و پویایی می شوی !وارد کلاس که می شوی چشمت که به ۴۰ انسان پاک با نگاههای مشتاق و مملو از انرژی که می افتد ، بی اختیار لبخندت کم رنگ می شود و ناخودآگاه حس استیصال و در ماندگی چیره می شود ! با دیدن این تعداد دانش آموز در یک فضای فیزیکی نه چندان مطلوب ، احساس میکنی که به مبصریشان گماشته شده ای نه آموزگاریشان ! به ناچار و به حرمت این نگاههای پاک و مشتاق لبخندی میزنی و برایشان آرزوی موفقیت در سال تحصیلی جدید می کنی !
کمی که از این شوک خارج شدی ، بار دیگر نیم نگاهی به حجم و محتوای کتابی که قرار است ، تدریسش کنی ، نیم نگاهی به برنامه و ساعات هفتگی اختصاص یافته به تدریس این کتاب و زیر چشمی هم نگاهی به این ۴۰ نگاه مشتاق که اکنون به تو زل زده اند ، می اندازی و درست در همین لحظه است که حس استیصال و درماندگیت چند برابر می شود !
صفحات اول کتاب را که ورق می زنی ، چشمت به بخش موسوم به سخنی با دبیر می افتد که در آن نوشته شده است : ” از اهداف آموزش این کتاب تقویت ۵ عنصر تفکر ، تعقل ، ایمان ، عمل و اخلاق است .” به فکر فرو می روی و ناخودآگاه با خود می اندیشی که این کلمات شوخی ای ، بیش نیست .
بلافاصله به این می اندیشی که تدوین این اهداف گویی برای معلمانی از سرزمین دیگر است ! چرا که دستیابی به این اهداف را خارج از توان خود می بینی !
پس از چند جلسه به کلاس رفتن ، دیگر اثری از آن نگاههای مشتاق وسرشار از انرژی نمی بینی و به جای آن شاهد دیدن ۴۰ نگاه عاری از انگیزه و انرژی هستی ! اینجاست که احساس میکنی یکی از سخت ترین کارهای ممکن در دنیا را بر عهده داری . ایجاد و تقویت همان ۵ عنصر در ۴۰ انسان بی انگیزه !
هرچه میگذرد ، خودت هم بی انگیزه تر می شوی ! چرا که دیگر خودت را خالق وعامل در کارت نمی بینی ! به ابزار بدل شده ای ! به مهره ای منفعل و محکوم به یک نتیجه از قبل معلوم ! درست اینجاست که احساس میکنی دچار حس از خودبیگانگی شده ای ! از خودبیگانگی شغلی ! همان چیزی که چارلی چاپلین به خوبی در فیلم عصر جدیدش به تصویر کشید!
بسیاری از متخصصان می گویند از خودبیگانگی شغلی به این معناست که کارکنان قادر به ارضای اجتماعی خود نبوده و شاهد یک شکاف میان ادراکات خود از محیط عینی کار و رغبت ها ، ارزشها و خواسته های خود می باشند . شرایط کاری نامناسب که موجب ایجاد حس بی معنایی در کارکنان می شود ، کمبود خودمختاری واستقلال در محیط کار که موجد حس ناتوانی است ، نبود تنوع و چالش ، فقدان زمینه های لازم برای نشان دادن خلاقیت و خود ابرازی ، در نهایت فرد را به از خود بیزاری سوق داده و منجر به ایجاد احساس از خودبیگانگی شغلی در فرد خواهد شد .
بنابراین زمانی که درمحیط کار ، کارکنان قادر به کنترل فرایند کاری خود باشند و در تصمیم گیری ها مشارکت داده شوند ، به یک احساس رضایت و تعهد نسبت به سازمان خود دست پیدا می کنند و از این رهگذر ، انگیزه های آنان افزایش یافته و منجر به شکل گیری رفتاری مطلوب سازمانی در آنها خواهد شد .
اگر بپذیریم مهم ترین قسمت هر فرایند ، انتهای آن یعنی رسیدن به نتیجه و هدف است ، چنانچه فرد در شغل خود ناتوان از ارتباط دادن تلاشها و فعالیتهای شغلی خود به یک هدف و نتیجه والا باشد ، دیگر قادر به خود ابراز گری در فرایند کاری خود نخواهد بود . در این حالت دچار حس سرخوردگی و نارضایتی شغلی می شود و در این نقطه است که شغل دیگر برای او معنای واقعی خود را نخواهد داشت .
به اعتقاد بسیاری از متخصصان رفتارهای تلافی جویانه کارکنان یکی از پیامدهای این پدیده است .فرد به واسطه ادراک از خود بیگانگی شغلی ، به طور آگاهانه یا ناخودآگاه سعی در جبران و تلافی وضعیت موجود خواهد کرد. زمانی که معلمان به واسطه مشارکت نداشتن در فرایندهای تصمیم گیری و نداشتن زمینه های لازم برای خود ابراز گری در امور محوله ، دچار احساس از خود بیگانگی شغلی شده و ارزشهای فردی و شغلی آنها دچار آسیب شود ، با رفتارهایی همچون سرپیچی از قوانین و مقررات ، کم کاری ، غیبت از مدرسه ، دست به تلافی خواهند زد .تاثیر مخرب این رفتارها زمانی بیشتر خواهد بود که جهت گیری این رفتارهای تلافی جویانه معلمان به سمت دانش آموزان باشد .
از دیگر پیامدهای این پدیده ( از خود بیگانگی شغلی ) می توان به آسیب هایی همچون استرس شغلی ، تمایل به ترک سازمان ، فرسودگی شغلی معلمان و درنهایت عدم رضایت شغلی آنها اشاره کرد.
بنابراین در کنار حس محرومیت نسبی شکل گرفته در معلمان که ناشی از مقایسه وضعیت ، امکانات و مزایای شغلی خود با وضعیت ، امکانات و مزایای شغلی دیگر مشاغل است ، فاکتور احساس از خود بیگانگی شغلی را نیز به عنوان یکی از عوامل نارضایتی شغلی معلمان باید در نظر داشت .
با در نظر داشت فاکتور جنسیت در مجموعه عوامل فوق ، به نظر می رسد اوضاع برای معلمان زن وخیم تر هم است .زنان که بیش از نیمی از پرسنل مجموعه آموزش و پرورش را تشکیل می دهند ، به دلیل نگاههای جنسیتی حاکم بر این مجموعه ، از نبود عدالت سازمانی بیشتری که خود می تواند زمینه ساز نارضایتی بیشتر در آنان باشد ، رنج می برند .از عدم حضور و مشارکت زنان در رده های بالای مدیریتی این مجموعه گرفته تا نبود حق عائله مندی در فیش های حقوقی زنان معلم و… همه و همه سبب شکل گیری حس محرومیت نسبی مضاعف تری در آنها شده است .
به اواسط اردیبهشت و روزهای پایانی سال تحصیلی که نزدیک می شویم ، تبریک ها و شادباش های روز معلم ، فراوان از سوی افراد مختلف دیده و شنیده می شود . اما به نظر میرسد تنها دو دقیقه سکوت می تواند پاسداشت رنج معلمان یکی از قربانیان این سیستم شکست خورده و بیمار ، آموزش و پرورش ، باشد .
ارسال نظر